نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 263
دليل و عذر و موعظه با آنان روبرو شدم، و آن زن را به بازگشت
به خانهاش دعوت كردم و مردم را به وفاى به بيعتى كه با من منعقد كرده بودند،
فراخواندم، تا نقض عهد نكنند و فرمان حق را در بارهام زير پا نگذارند و تا
توانستم اين چنين عمل كردم و در طى مذاكراتى كه، با برخى از آنها داشتم؛ متذكّر شد
و بازگشت، سپس با ديگران همين شيوه را در پيش گرفتم، اما جز به جهلشان چيزى نيفزود
و در طغيانشان پاى مىفشردند.
وقتى كه راهى جز جنگ در
پيش رو نداشتم، بر آنان تاختم، و راه هزيمت و فرار در پيش گرفتند و جز حسرت و
نابودى و قتل، چيزى به دست نياوردند و به كارى خود را واداشتم كه جز آن چارهاى
نبود، و همان گونه كه در ابتدا به امساك و اغماض قادر بودم، در آخر بر پيروزى، دست
يافتم.
ديدم اگر اغماض كنم به
ريختن خونها و تباهى اموال از سوى آنان، كمك كردهام، زيرا چون پادشاهان «بنى
اصغر»[1] و «ملوك
سباء» و گذشتگان، به بهرهمندى از زندگى مىانديشند و به تحريك عقول ناقص زنها روى
آوردند، و آن زن و لشكرش را بىهدف، به جنگ واداشتهاند.
به ستيزه و نبرد روى
نياوردم، مگر اينكه به هر راه مسالمتآميز روى آوردم و هر چيزى كه از من تقاضا
كردند، به آنان بخشيدم، و چون همه راهها بسته شد، اراده حق در باره دو جناح محقق
گشت، و شيرينى پيروزى را به من چشانيد.
مورد ششم: اى برادر
يهودى، اين مرحله را مسأله تحكيم و جنگ با فرزند «آكلة الاكباد»[2] و آزادشده فرزند آزاد شده[3] و معاند خدا
و رسول 6 و