responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 262

مى‌كنند، تا چه رسد به نزديكان.

لذا در گوشه‌اى نشستم و صبر كردم، تا زمان آن فرا رسيده و يك كلمه به سود و زيان او نگفتم.

سپس مردم به دنبال من آمدند، و من نسبت به آن ناخشنود بودم، زيرا طمع ايشان را در اموال و غرور مى‌دانستم، و چون دانستند كه نزد من چيزى عايدشان نمى‌شود به بهانه‌هاى واهى روى آوردند.

مورد پنجم: اى برادر يهودى، بيعت‌كنندگان با من، وقتى كه ديدند نمى‌توانند در من طمع كنند، به آن زن (عايشه) روى آورده، در صورتى كه من از سوى پيامبر 6 قيّم و ولىّ وى بودم، لذا او را بر شتر سوار كردند و همراه تعدادى، بيابانها را در هم نورديدند و سگان «حوأب»[1] به وى پارس نمودند، و هر لحظه آثار ندامت در وجودشان راه مى‌يافت و در عين حال كه دو بار با من بيعت بستند، بيعت نخست در زمان پيامبر خدا 6 و بيعت دوم در آغاز حكومت من امّا به شهرى رفتند كه دستشان از همه جا كوتاه، با محاسنى بلند، ولى آرائى تزريقى و عاريه‌اى، و همسايه مردمان بدوى و در كنار دريا، و آنها را با شمشيرهايى كشيده و بدون آگاهى و نيزه اندازانى بدون درك، به جنگ من آوردند.

آنگاه بر سر دو راهى ناخوشايندى قرار گرفتم، چون اگر كوتاهى مى‌كردم، كسانى نبودند كه، بازگردند و دل از جنگ و طمع بركنند و اگر در مقابلشان مى‌ايستادم، به جايى كه خوش نداشتم، كشيده مى‌شدم (يعنى جنگ) پس با


[1] نام مكانى بر سر راه مدينه و بصره، كه پيامبر 6 به عايشه فرموده بود، هر گاه سگان حوأب به تو پارس كردند از آن سفر بترس و بازگرد.( م)

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 262
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست