نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 251
گرفتم و من بيش از ساير اصحاب، منشأ اثر بودم، و فرزند عمويم
رحمه اللَّه در آن روز كشته شد، در اينجا امام 7 نظر اصحاب را خواست و
همگى تأييد نمودند.
مرحله چهارم: هنگامى بود
كه اهل مكّه به سوى ما شتافتند و از قبايل عرب و قريش سپاهى را بسيج كردند و به
عنوان خونخواهى كشتگان بدر، راهى ديار مدينه شدند.
جبرئيل پيامبر 6 را در جريان امر قرار داد و او با اصحابش در كنار كوه
احد موضع گرفت مشركان بسان يك نفر متحدا به ما تاختند، در نتيجه تعدادى از مسلمين
به شهادت رسيد و تعدادى گريختند و من در كنار پيامبر 6 در حالى كه مهاجرين و انصار به خانههاى خود بازگشتند، جنگيدم، و همگى
مىگفتند: رسول خدا 6 و اصحابش كشته شدند، ولى خدا
قريش را به عقبنشينى واداشت، و پيش روى پيامبر 6
هفتاد و چند زخم بر من وارد شد و جاى چند ضربه را در دست مبارك نشان داد خداوند ان
شاء اللَّه پاداش آن روز مرا خواهد داد و سپس به اصحاب نظر كرد و فرمود: آيا چنين
نبود؟ همگى گفتند: بلى يا امير المؤمنين 7.
مرحله پنجم: قريش و ساير
عرب، پيمانى را ميان خود امضا كردند، كه تا پيامبر 6
و ما فرزندان عبد المطلب را با او نكشند، از پاى ننشينند.
آنگاه با تمام توان و
نيرو در مدينه اردو زدند، و به پيروزى خود يقين داشتند. جبرئيل نازل و خبر حركتشان
را به رسول خدا 6 داد و آن حضرت به كمك اصحاب خندقى
در اطراف شهر احداث كرد و قريش سر رسيد و ما را به محاصره خويش درآورد، قريش خود
را نيرومند و ما را ناتوان مىانگاشت و در ميان ما برخى لرزه بر اندامشان افتاده
بود.
پيامبر 6 تلاش كرد تا قريش را به واسطه قرابت و خويشى از جنگ باز
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 251