responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 250

امام 7 به اصحاب خود نگاه كرد و پرسيد: آيا اين گونه نبود؟ گفتند: اين گونه بود.

مرحله دوم: قريش هميشه در مقام فريب و نيرنگ بودند و براى كشتن پيامبر 6 چاره‌جويى مى‌كردند، تا آنجا كه در آخرين نشست در «دار الندوه» گرد آمدند، و ابليس ملعون به صورت «اعور ثقيف» حاضر شد و در مشورتهاى خويش به اين نتيجه رسيدند كه: از هر طايفه‌اى از قريش، يك نفر شمشير به دست بگيرد و در هنگامى كه پيامبر 6 در بستر آرميده، بر او حمله كنند، و كار را يكسره نمايند، و چون همه طوايف در اين كار شركت داشته‌اند، از تسليم قاتلان خوددارى ورزند و خون او 6 به هدر رود.

جبرئيل بر پيامبر 6 نازل شد و جريان توطئه را به استحضارش رساند و پيامبر 6 مأمور شد كه در شبى كه براى حادثه تدارك ديده‌اند، به غار برود، و من دستور يافتم كه در بسترش بخوابم و از جان او با جانم دفاع نمايم و من با شتاب هر چه بيشتر، شادمان و خرسند جانم را در كف دست نهادم تا در راهش كشته شوم.

مردان قريش به اين منظور به بستر هجوم آوردند، من با شمشيرم آنها را راندم و از خود دفاع كردم و خدا و مردم از آن آگاهند، آنگاه رو كرد به اصحاب و فرمود: آيا چنين است؟ و همگى تصديق كردند.

مرحله سوم: اى برادر يهودى، دو پسران ربيعه و پسر عتبه، كه از سواران شجاع قريش بودند، در بدر به ميدان من آمدند و كسى از قريش (از ميان ياران پيامبر 6 به جنگ آنان رفت) رسول خدا 6 مرا به همراه يارانم حمزه و عبيدة بن حرث (رضى اللَّه عنها) به رويارويى با آنان مأمور نمود، با اينكه سنّ من بسيار كم و از تجربه بهره چندانى نداشتم، اما خدا به دست من زاده بنى شيبه را كشت، و كسانى ديگر را از سران قريش كشتم و برخى را به اسارت‌

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 250
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست