نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 240
معصيت مىكنى و در راه سگان «حوأب» به تو پارس مىكنند، و اين
كار واقع مىگردد، سپس دستور داد به منازل خود بروند.
تخلّف از لشكر اسامه
حذيفه گويد: (در بستر
بيمارى) پيامبر 6 همان افراد را كه سفارش به ولايت
على 7 شده بودند و بر عداوتشان اصرار مىورزيدند و گروهى از طلقاى
منافق كه نزديك به چهار هزار نفر مىشدند، جمع كرد و اسامه مولى رسول اللَّه را بر
آنان امير كرد و دستور داد به سمت شام از شهر خارج شوند، عرض كردند: يا رسول
اللَّه 6 ما تازه از سفر بازگشتهايم، اجازه بده چند
روز كارهاى شخصى را انجام بدهيم. پيغمبر اجازه داد به مقدارى كه كارهاى لازم را
انجام دهند در شهر بمانند و از سوى ديگر به اسامه دستور داد در بيرون شهر اردو
بزند تا در آنجا منتظر آمدن ديگران بماند، و پيغمبر 6
خواست با اين كار مدينه از وجودشان خالى شود و كسى از منافقين در آنجا نماند.
اين گروه همچنان در
مدينه ماندند و پيامبر خدا مصرّا دستور خروج مىداد تا به اسامه ملحق شوند و به
سوى محل مأموريت خود حركت كنند.
در اين موقع بيمارى پيامبر
6 شدّت يافت، وقتى اين امر را مشاهده كردند، به توطئه
روى آوردند، تا از مدينه بيرون نروند.
پيامبر اكرم 6 به «قيس بن سعد» و «حباب بن منذر» و گروهى از انصار دستور داد
به اردوگاه اسامه بروند و به او بگويند: پيامبر 6
اجازه تخلّف و بازگشت نمىدهد و هر چه زودتر بايد حركت كنى تا خبر آن به حضرت 6 برسد.
قيس و حباب، نزد رسول
خدا 6 بازگشتند و خبر حركت لشكر را به او گزارش كردند،
ولى پيامبر 6 فرمود: لشكر هنوز از جاى خود حركت نكرده
است!.
حذيفه گويد: ابى بكر و
عمر و ابى عبيده، نزد اسامه رفتند و گفتند: الآن
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 240