نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 239
عايشه گفت: يا رسول اللَّه از نيامدن شما به منزل من در اين
مدّت ناخشنودم و از خشم تو به خدا پناه مىبرم؟
فرمود: اگر مسأله اين
گونه است، چرا رازى كه به تو سفارش كردم، افشا نمودى؟ و گروهى را سزاوار آن
دانستى؟ سپس به خادم ام سلمه دستور داد، تا همسرانش را حاضر كند وقتى همه آنها در
منزل ام سلمه اجتماع كردند به آنها فرمود: بشنويد آنچه مىگويم؟ و بعد با دست به
طرف على 7 اشاره نمود و فرمود: اين مرد برادر و وصىّ و وارث من است و
او در ميان شما و امت پس از من قيام به امر مىكند، پس امرش را اطاعت كنيد و از
فرمانش سر نپيچيد كه هلاك مىشويد.
آنگاه خطاب به على 7 فرمود: تو را در باره آنان سفارش مىكنم، پس تا زمانى كه از تو فرمان
مىبرند، آنها را نگاه دار و از نظر مادى و معنوى به آنها كمك كن، اداره امورشان
با شما است و در مواردى كه شك دارى نگاهشان دار و اگر از فرمانت سرتافتند؛ رهايشان
كن؟
على 7 عرضه
داشت: يا رسول اللَّه اينان زنند و در تدبيرشان ضعيف! فرمود: تا جايى كه ممكن است
با ايشان مدارا كن، پس هر كدام از امرت سر پيچى نمودند؛ طلاقشان ده و ذمّه خدا و
رسول 6 را از او برى كن.
حذيفه گويد: همه زنهاى
پيامبر 6 با سكوت گوش فرا مىدادند، ولى عايشه به سخن
آمد و گفت: اى پيامبر 6 در كجا از فرمان شما سرپيچى
كرديم؟ فرمود: بلى، در خيلى موارد با امر من مخالفت كردى، سوگند به خدا در آينده
هم با امر من مخالفت مىكنى و از فرمان على 7 سر مىپيچى و از خانهاى
كه تو را دستور به سكونت در آن دادهام، خارج مىشوى و گروه بسيارى از مردم در
اطراف تو جمع مىشوند و از در ستيز با او عمل و خدا را
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 239