responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 151

اجازه بده آن را مسّ كنم؟ فرمود: چرا اصرار مى‌ورزى، در حالى كه تو نمى‌توانى به آن دست يابى؟ و در غير اين صورت، من فرستاده خدا نيستم؟ عمر دست خود را به سوى جام دراز كرد و به آن نرسيد، جام به سوى كبوتر رفت و مى‌گفت: آيا اين گونه با زائر برخورد مى‌كنند؟

پيامبر 6 فرمود: اى عمر واى بر تو، چرا نسبت به خدا و پيامبرش گستاخى ميكنى؟

آنگاه به على 7 فرمود: دستت را به سوى كبوتر دراز كن و جام را برگير و به او بگو خداوند به تو دستور داده، چه چيزى را به ما ادا كنى؟ امام 7 آن را گرفت و گفت: پيامبر 6 مى‌فرمايد: خداوند به تو چه دستورى داد و آن را فراموش كردى؟ جام گفت: آرى اى پيامبر 6 به من فرمان داد كه به تو بگويم: خداوند مرا وقف بر هر مؤمنى از شيعيان شما كرد كه در وقت وفات نزد آنان بيايم، تا نترسند و با نگاه به من، انس بگيرند و بر سينه‌شان فرود آيم و با بوهاى خوش آنان را معطر و مجذوب كنم، كه در هنگام رفتن روح از بدن، درد را احسان نكنند.

عمر به ابى بكر گفت: اى كاش، جام با همان داستان اول مى‌گذشت و چيزى اضافه نمى‌كرد؟

اين است فضلى كه خدا به پيامبر 6 و امير المؤمنين داده است.

امام 7 ظهور مهدى 7 را نويد مى‌دهد

«رشيد هجرى» گويد: من و «سلمان» و «ابو عبد الرحمن قيس بن ورقاء» و «مالك بن تيهان» و «سهل بن حنيف» در مدينه خدمت امير المؤمنين 7 بوديم در اين هنگام «حبابه والبيّه» با طبقى ميوه بر سر و قرآن برگردن و تسبيحى‌

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 151
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست