نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 126
فرياد زد: يا على 7 به شيعيان و پيروانت، رحم كن،
زيرا لشكر معاويه، به ما حمله كرده و شهرها و ساكنان اطراف فرات را كه ما بين
«هيبت» و «انبار» واقع شدهاند؛ غارت كرده؟ امام 7 خطبه را قطع كرد و
فرمود: واى بر تو، برخى از لشكريان معاويه به دهكدهاى كه در همسايگى ديوارهاى شهر
«انبار» واقع است حمله برده و هفت زن و هفت كودك و هفت دختر را كشتند، و حرمتشان
را از بين بردند و با سم اسبان خود، بر بدنشان تاختند و گفتند: اين كار را على رغم
ابى تراب انجام مىدهيم؟! «ابراهيم بن حسن ازدى» كه پاى منبر نشسته بود، برخاست و
عرض كرد: يا على 7 اين قدرتى كه با آن جريانات را از روى همين منبر
مىبينى، دارى و هجوم لشكر معاويه، فرزند «آكلة الاكباد»[1] و تجاوز و بلاهايى كه بر شيعيانت
وارد مىآورد، مىبينى، ولى كارى صورت نمىدهى؟ و چرا در مورد او كوتاهى مىكنى؟
امام 7 اين
آيه را قرائت كرد:
لِيَهْلِكَ مَنْ
هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ[2]: كنايه از اين
كه بايد حجت بر مردم تمام شود، و كارها حساب دارد! مردم از گوشه و كنار مسجد،
فرياد برآوردند، يا على 7 تا كى، بايد به اين آيه، مثل بزنى، در حالى
كه پيروانت، نابود مىشوند؟
فرمود: تا قضاى الهى
انجام شود.
«زيد بن كثير مرادى» عرض
كرد: يا امير المؤمنين 7 ديروز فرمان مىدهى
[1] اشاره به هند مادر معاويه است كه جگر حمزه سيد
الشهداء را در جنگ احد به دندان گرفته بود.( م)