نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 121
«صهيب رومى» اجتماع كردند، و در باره من و برادرم على 7 سخنها گفتند:
اعتراضى نمىكنيد؟ مگر
نه يكى از آنان گفت: اى كاش محمد 6 نشانهاى براى ما
در باره على 7 از آسمان مىآورد، همان گونه كه براى خودش آورد؟ و شق
القمر كرد، حال خداوند بزرگ اين ستاره را بر بام او معلّق كرده، و تا ناپديد شدن
همه ستارهها در آسمان، باقى خواهد ماند.
پيامبر خدا 6 نماز صبح را با غسلى كه براى اين واقعه كرده بود، خواند، مردم
به حضور پيامبر 6 رفتند و اظهار داشتند؛ ستارههاى
آسمان ناپديد شدند، ولى اين ستاره همچنان باقى است؟ فرمود: برادرم جبرئيل سورهاى
براى اين ستاره آورده، كه شما هم مىشنويد، و بعد آن را تلاوت نمود:
وَ النَّجْمِ إِذا
هَوى ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ
إِلَّا وَحْيٌ يُوحى، عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى[1]: قسم به ستاره چون فرود
آيد كه صاحب شما هيچ گاه در گمراهى نبوده. و هرگز به هواى نفس سخن نمىگويد سخن او
غير وحى خدا نيست او را شديد القوى (جبرئيل) آموخته.
آنگاه در حالى كه مردم
مىديدند، ستاره بالا رفت و خورشيد طلوع كرد و آن ستاره در آسمان ناپديد شد.
برخى از منافقان گفتند:
اگر مىخواست به اين خورشيد، فرمان مىداد، تا نام على 7 را ببرد، و
بگويد: او خداى شماست، او را عبادت كنيد، جبرئيل سخن آنها را به اطلاع پيامبر 6 رساند و اين واقعه در شب پنج شنبه و صبح آن روى داد.