responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 122

سلام خورشيد به على 7

پيامبر 6 در ميان مردم فرمود: تا على 7 را از منزلش، نزد آن حضرت بياورند، و به او فرمود: اى ابو الحسن گروهى از منافقان امت، به آيه نجم، قانع نشدند، تا آنجا كه گفتند: اگر مى‌خواست، به خورشيد فرمان مى‌داد، تا نام على 7 را ببرد و بگويد: او خداى شما است، او را عبادت كنيد، حال تو پس از نماز صبح، به بقيع برو و به طرف خورشيد بايست، هنگامى كه طلوع كرد، دعاهايى را كه به تو آموزش خواهم داد بخوان و به خورشيد، بگو: سلام بر تو اى خلق تازه خدا، و آنچه به تو پاسخ داد نزد من بازگردد و برايم بگو.

مردم و آن نه نفر اين بيانات را شنيدند و به يك ديگر گفتند: شما محمد 6 را وامى‌داريد، كه در باره پسر عمش، نشانه‌اى ظاهر سازد و امروز چيز جديدترى ابراز كرده دو نفر از آنها، قسم ياد كردند كه بايد، در بقيع حاضر شويم تا جريان على 7 و خورشيد را به بينيم.

پس از نماز جماعت صبح روز بعد، پيامبر 6 به على 7 دستور داد، كه به بقيع برود و امر خدا و رسول 6 را اجرا كند، آنگاه دعاهايى را به او آموخت.

امام على 7 با شتاب به بقيع رفت، تا اينكه خورشيد طلوع نمود و دعاها را زمزمه كرد، ولى مردم نمى‌دانستند، چه مى‌خواند لذا گفتند: اين همان جادويى است كه محمد 6 به او آموخته است.

آنگاه به خورشيد سلام داد و با زبانى بليغ سخن گفت، و خورشيد در جواب گفت: سلام بر تو اى برادر و وصى پيامبر خدا 6 شهادت مى‌دهم كه تو اول و آخر و ظاهر و باطن و بنده خدا و حقيقتا برادر پيامبرى! مردم از اين صحنه آشفته و پريشان شدند و سراسيمه به پيامبر 6 پناه‌

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 122
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست