سودى نمىبخشد، همانگونه كه عمل بدون علم
بهرهاى نمىبخشد؛ ليكن هردوى آنها از ما خواسته شده است، و هركدام از آنها ديگرى
را تقويت مىنمايد. آنكه علم را، نه براى بكار بستن، بلكه براى آن آموخت كه بدان
مباهات نمايد، و با نيكوييهاى دانش و شيوع زيبايى و ارزش آن در ميان مردم زشتى
اعمال و خصلتهاى ناپسند خود را بپوشاند، بىترديد همراه و يار ابليس ملعون مىباشد
و دانش او بار گرانى است بر دوش او و ديگران، و اهل دوزخ از او در رنج خواهند بود.
وى نه تنها بار گناهان خويش بلكه بار ديگران را نيز [كه گمراهشان نموده است] بر
دوش مىكشد. و شيطانى است در شكل آدمى، به خدا پناه مىبريم از چنين شخصى. همچنين
كسى كه علم را از باب عادت يا ريا و سمعه به همين صورت مردمپسندش، بدون هيچ بصيرت
و معرفتى فراگرفته است؛ در واقع چهارپايى است مهار شده و به همان دسته اول ملحق
مىگردد، گرچه زيانش بر بندگان كمتر است.
[نشاطآورى علم براى عمل]
اما آنكس كه در واقع عاقل و فهميده و خواهان صلاح و سعادت خود در دو
جهان است، انسانى است كه توجهش به خدا بوده و تنها آنچه را نزد اوست مىطلبد، و
علم اخلاق چنين كسى را مخاطب قرار داده تا او را رشد دهد و به مطلوبش واصل گرداند.
چنين فردى بايد بداند كه هرگاه روزنهاى از علم به رويش باز شد، عمل