responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 93

بالاخصّ به اين دامادش سيّد هاشم خيلى علاقمند بود و آقا سيّد هاشم داراى فرزندان بسيار و عائله سنگين بودند گفته بود: اين خانه براى اين بچّه سيّدها بوده باشد، و وصيّت كتبى هم نوشته بود. پس از فوت او شوهر خواهر زن ايشان كه به نام حاج صَمَد دلّال است با آنكه شخص متمكّن و ثروتمندى بود انكار وصيّت كرد و به حكومت مراجعه نمود، از طرف حكومت آمدند و ميان خانه ديوار كشيدند، و اين خانه كوچك كه فقط سه اطاق كوچك داشت بطورى ناقص و غير قابل استفاده شد كه اين نيمه، درِ ورودى نداشت، و مستراح نداشت، و مجبور بودند زن و بچّه از نردبان بالا رفته و از آنطرف نيز با نردبان پائين آيند، و اين موجب امراضى براى اهل آقاى حدّاد شد. بالاخره براى نصب در و ساختن مستراح و تعمير ديوار كوچه كه از بن افت نموده بود ناچار شدند منزل را تخليه و جائى ديگر بروند.

مرحوم قاضى از غصب نيمه اين منزل، و سپس ساختن و تحويل دادن آنرا به ايشان خبر داده بود؛ و همينطور هم شد كه شرحش مفصّل است.

رحلت سيّد محمّد نواده حدّاد كه شبيه به قاضى بوده است‌

در آن منزل إجارى روبرو بواسطه نبودن نور و بهداشت كامل، در همان ايّامى كه حقير آنجا بودم يكى از نوه‌هاى آقاى حدّاد به نام سيّد محمّد پسر سيّد حسن در اثر عارضه سرخك فوت نمود. اين طفل بقدرى شبيه به مرحوم قاضى بود كه آقاى حدّاد او را قاضى ثانى مى‌ناميدند. و بسيار به او علاقمند بودند. فوت اين بچّه آقاى حدّاد را بسيار متأثّر ساخت. و چون حقير با ايشان جنازه را به غسّالخانه خيمه گاه برديم، بدون اختيار اشكشان سرازير بود. عصر آنروز عرض كردم: مگر از شما ميل به حيات اين طفل نبود تا خداوند اراده حيات كند

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 93
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست