«وليكن حال حسين بن علىّ سيّد الشّهداء عليه الصّلوة و السّلام و
بعضى از يارانش كه با وى بودند چنين بود كه رنگ صورت هايشان ميدرخشيد و اعضاء و
جوارحشان آرام ميگرفت، و نفَس هايشان بدون اضطراب و آرام بود. در اينحال بعضى از
آنها به بعض ديگر گفتند:
ببينيد! اين مرد ابداً از مرگ ترسى ندارد؛ و آنرا ساده و بدون
اهمّيّت مىشمرد!
رت سيّد الشّهداء صلوات الله عليه به آنها گفت: اى فرزندان بزرگ
زادگان، و اى عزيزان بلند پايه و ارجمند! صبر و تحمّل و شكيبائى پيشه گيريد! چرا
كه مرگ چيزى نيست مگر به مثابه پلى كه شما را از روى خود عبور ميدهد از گرفتارى و
شدّت و مضرّت، به سوى بهشتهاى وسيعه و نعمتهاى جاويدان إلهيّه! پس كداميك از شما
خوشش نمىآيد كه از زندانى به سوى قصرى انتقال يابد؟! ...
بدرستيكه پدرم براى من روايت كرد از رسول خدا صلّى الله عليه و آله
كه: دنيا زندان مؤمن است و بهشت كافر. و مرگ پل عبور است براى اينان به سوى
بهشتهايشان، و پل عبور است براى آنان به سوى دوزخ گداخته شان. نه من دروغ مىگويم،
و نه به من دروغ گفته شده است».
مطالب حضرت حدّاد درباره عاشورا مختصّ به حالات فناء ايشان در آن
هنگام است
بايد دانست كه: آنچه را كه مرحوم حدّاد فرمودهاند، حالات شخصى خود
ايشان در آن أوان بوده است كه از عوالم كثرات عبور نموده و به فناى مطلق