نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 78
قبّة الحسين 7 كامياب شويم.
معلوم است كه منزل حقيقى ما و ورود و خروج ما در كربلا منزل حدّاد است. چون روابط
بقدرى صميم و پاك است كه ايشان بنده را فرزند خود ميدانند، و فرزندانشان با حقير
معامله برادرى مىكنند. امّا حقير نه تنها خود را فرزند نميدانم زيرا نه جسماً و
نه روحاً فرزند نيستم، بلكه در اينجا اگر بحقّ كلمه، جملهاى صحيح را بخواهيم پيدا
كنيم جمله خانه زاد است. آرى غلامزادهاى است كه در اين منزل تولّد يافته، و به
دستگيرى و كرامت حضرتش حيات نوين گرفته است
. اتّفاقاً از جهتى هم اين نام مطابق با مسمّى درآمده است. چون والده
حقير در زمان كودكى گوش راست مرا سوراخ كرده و در آن حلقهاى عبور داده بودند به
نام حلقه حَيْدَرى، و مرا هم غلام حَيدرى ميخواندند. يعنى اين طفل، غلام حلقه به
گوش حيدر است. و تا اين زمان گوش راست من سوراخ است، و ديگر قابل التيام نيست.
زيرا كسى كه نطفهاش و شيرش با ولايت حيدر بسته شده است، و گوشش را به نام و مهر
حيدر سوراخ كرده و حلقه گذراندهاند، كجا ميتواند ظاهراً و باطناً سرّاً و عَلَناً
از غلامى خود دست بردارد؟
حضرت آقاى حدّاد پدر واقعى بنده بود؛ و در تمام مسافرتها، ورود و
خروج ما در منزل ايشان، ورود و خروج اهل خانه بود. لهذا در مراجعت از نجف معلوم
است كه مسافر به خانه خود بر ميگردد.
تشريح وقايع عاشورا كه عشق محض بوده است
در تمام دهه عزادارى، حال حضرت حدّاد بسيار منقلب بود. چهره سرخ
مىشد و چشمان درخشان و نورانى؛ ولى حال حزن و اندوه در ايشان ديده نمىشد؛ سراسر
ابتهاج و مسرّت بود. ميفرمود: چقدر مردم غافلند كه براى اين شهيد جان باخته غصّه
ميخورند و ماتم و اندوه بپا ميدارند! صحنه عاشورا عالىترين مناظر عشقبازى است؛ و
زيباترين مواطن جمال و جلال إلهى، و نيكوترين مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و براى اهل
بيت
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 78