responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 616

خشنود گرداند، و در غفلت و نسيان از تو با كمك و معونت تو به كارهاى ديگر مشغول نشوم. و اين بدست نمى‌آيد مگر زمانيكه براى آدمى توحيد انكشاف پذيرد!

و أيضاً در «صحيفه» به ساحت عزّ ربوبىّ عرضه ميدارد:

لَكَ يَا إلَهِى وَحْدَانِيَّةُ الْعَدَدِ، وَ مَلَكَةُ الْقُدْرَةِ الصَّمَدِ.

[1]

«اختصاص به تو دارد اى خداى من، وحدانيّت در ذات و اسم قادر صمد كه به نحو ثبوت و لا ينفكّ از تو قابل جدائى نيست.» [2]

______________________________ [1] صدر فقره 10 از دعاى 28 از «صحيفه كامله سجّاديّة

[2]» سيّد عبد الله شبّر در كتاب «مصابيحُ الانوارِ فى حلِّ مُشكلاتِ الاخبار» ج 1، ص 191 تا ص 194 از طبع مطبعة الزّهراء- بغداد، به شماره حديث 27 اين فقره از دعا را از احاديث مشكله شمرده است و فرموده است:

ظاهر اين دعا منافات دارد با اتّفاقى كه اهل توحيد، نفى وحدت عدديّه را از خداوند تعالى نموده‌اند، و عقل و نقل هم دلالت بر نفى دارند؛ به علّت آنكه حقيقت وحدت عدديّه و معروض آن، هويّات عالم امكان است فَهى قُصارَى الممكنِ بالذّات، و امّا آنچه بر حقّ تعالى اطلاق مى‌شود وحدت حقيقيّه است.

و امّا نقل، پس كلام أمير المؤمنين 7 است در برخى از خطبه‌هاى خود: الْواحِدُ بِلا تَأْويلِ عَدَدٍ، و در برخى از آنها: واحِدٌ لا بِعَدَدٍ، قائِمٌ لا بِعَمَدٍ؛ و آنچه را كه صدوق در «توحيد» و «خصال» و «معانى الاخبار» با إسناد خود از شُرَيح بن هانى روايت كرده است كه او گفت:

در روز جنگ جمل يك مرد أعرابى بسوى أمير المؤمنين 7 برخاست و گفت: يا أمير المؤمنين! آيا تو ميگوئى خدا واحد است؟! مردم بر وى حمله ور شدند و گفتند: اى أعرابى! آيا نمى‌بينى گرفتاريهاى فكرى را كه امروز أمير المؤمنين را احاطه كرده است؟! حضرت فرمود: او را واگذاريد به حال خود؛ چرا كه آنچه را كه أعرابى ميخواهد همان چيزى است كه ما از اين قوم ميخواهيم. سپس فرمود: اى أعرابى! كلام در اينكه خداوند واحد است بر چهار گونه است؛ دو گونه از آن درباره خدا جائز نيست، و دو گونه از آن درباره خدا ثابت است.

امّا آن دو گونه‌اى كه جائز نيست يكى كلام گوينده‌اى كه ميگويد: واحد است، و از اين وحدت، وحدت باب أعداد را اراده كرده است. اين جائز نيست. زيرا كه آنچه ثانى ندارد، در باب اعداد داخل نمى‌شود. آيا نمى‌بينى آنكه را كه مى‌گويد: إنَّه‌ ثالِثُ ثَلاثَةٍ كافر است. و ديگر آنكه كلام گوينده‌اى كه ميگويد: او يكى است از مردم و او اراده نوع از جنس را نموده است. و اين جائز نيست. به علّت آنكه تشبيه است و پروردگار ما أجلّ از تشبيه است.

و امّا آن دو گونه‌اى كه وحدت در خدا ثابت است يكى كلام گوينده‌اى كه ميگويد: خدا يكى است كه در ميان اشياء شبيهى ندارد؛ چنين است پروردگار ما عزّ و جلّ. و ديگرى كلام گوينده‌اى كه ميگويد: خدا أحَدىّ المعنى است يعنى نه در وجود و نه در عقل و نه در وَهْم قسمت نمى‌پذيرد؛ خداى ما عزّ و جلّ اينطور است.

و آن معنى اوّلى را كه حضرت نفى نموده است همان وحدت عدديّه است به معنى آنكه از براى او در نوع خود، ثانى دارد. و آن معنى دوّمى را كه حضرت نفى كرده است، مراد آنستكه او صنفى در نوع خود نيست. چون در لغت، صنف به معنى نوع اطلاق ميشود، و همچنين جنس بر نوع اطلاق مى‌شود همانطور كه به مرد رومى گفته ميشود اين يكى از مردم است يعنى صنفى از اصناف مردم است. و آن دو معنى از وحدت كه در خدا ثابت است، اوّل از آنها اشاره به نفى شريك است و دوّم از آنها اشاره به نفى تركيب است. و به هر حال علماء ما براى توجيه مُفاد اين فقره شريفه وجوهى را ذكر نموده‌اند.- انتهى.

در اينجا مرحوم شُبَّر هشت وجه ذكر ميكند كه بنابر هر يك از آن وجوه، معنى وَحْدانيّةُ العدد استوار ميشود. و به نظر حقير أحسن آنها وجه هفتم است كه از فاضل شريف سيّد عليخان مدنى نقل كرده است با توضيح مفصّلى كه مراد اينستكه: إنَّه لا كَثرةَ فيكَ، أى لا جُزءَ لكَ و لا صفةَ لك تَزيدان علَى ذلِك.

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 616
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست