responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 586

مشغول باشيم. ولى مطلب از همان قرار بود كه فرمودند. ما در طهران از جهات عديده‌اى در عسرت و شدّت و خَفَقان بوديم كه گهگاهى آن نسيمهاى بهشتى نجف را آرزو ميكرديم؛ و خيال مراجعت به آنجا در تمام اوقات، فكر و ذكر ما بود.

و مثلًا ميفرمودند: من در تمام مدّت سلوك در خدمت مرحوم آقا (قاضى) نامحرم نميديدم، چشمم به زن نامحرم نمى‌افتاد. يك روز مادرم به من گفت: عيال تو از خواهرش خيلى زيباتر است. من گفتم: من خواهرش را تا بحال نديده‌ام. گفت: چطور نديده‌اى در حاليكه بيشتر از دو سال است كه در اطاق ما مى‌آيد و ميرود و غالباً بر سر يك سفره غذا ميخوريم؟!- به رسم أعراب كه زنانشان حجاب درستى ندارند، و در منزل غالباً همه با هم محشورند؛ در عين عصمت تامّ و عفّت كامل- من گفتم: و الله كه يك بار هم چشم من به او نيفتاده است.

و اين عدم نظر نه از روى تحفّظ و خوددارى چشم بوده است؛ طبعاً حالشان اينطور بوده است.

نظير اين مطلب را مرحوم آية الله حاج شيخ عبّاس قوچانى از خودشان نقل كردند؛ البتّه در يك أربعين يا بيشتر، مرحوم قاضى دستوراتى براى ذكر و وِرد و فكر به ايشان داده بودند كه از جمله آثارش اين بود كه: هر وقت- در كوچه و بازار كه ميرفتم- چشمم به زن نامحرمى مى‌افتاد، بدون اختيار پلكهايم به روى هم مى‌آمد؛ و اين مشهود بود كه بدون اراده و اختيار من است.

و باز نظير اين معنى را روزى مرحوم آية الله قوچانى از مرحوم آية الله حاج شيخ محمّد جواد أنصارى أعلى اللهُ درجتَه نقل كردند كه: او به من گفت: از سالك راه خدا معصيت سر نميزند. يعنى أفعالش عين طاعت است.

بالجمله در معيّت حضرت آقا با بعضى از رفقاى نجفى براى مراجعت به‌

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 586
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست