أوَ
ما حَسْبُ لِعَيْنٍ أنْ تَرَى مَنْ قَدْ رَءَاكا [3]
______________________________
[1] از جمله ابيات مخمّسى است در استقبال غزل منسوب به هلالى يا
خيالى كه شيخ بهاء الدّين عاملى نيز در اشعار مشهوره خود به استقبال آن رفته است.
(م
[2] «) من كلمه زَيْد را بر زبان مىآورم، در حاليكه من هيچگاه زيد
را نشناختهام؛ و اين كلمه گفتارى است كه تو معنى و مفهوم و مراد از آن هستى!
و چه بسيار مطالب و حكاياتى را ذكر كردهام كه ابداً بدانها اعتنا
نداشتهام؛ و منظور و مقصودم از ذكر آنها اين بوده است كه ذكر آنها مرا به ذكر تو
بكشاند و منجرّ به گفتگو و سخن از تو گردد
[3] «». بزرگ است همّت و توانائى بندهاى كه طمع در آن بندد كه تو
را ببيند! آيا اين مقدار براى ديدگان بنده كفايت نمىكند كه ببيند كسى را كه وى تو
را ديده است؟!»
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 503