نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 487
خدمت استادم ميبرم و از اين به بعد در تحت
تبعيّت ايشان خواهى بود.
روى اين اساس، حاج حبيب او را با خود به كربلا آورد تا به حضور حضرت
آقا برسد. آن جوان از مكاشفات قوىّ و حالات خود تعريف ميكرد و مىگفت: مرا به
مراحلى صعود ميدهند كه از شدّت جَلال، تحمّل آن براى من سخت است و لهذا ترس مرا
فرا ميگيرد، و چه بسا اين خوف و ترس موجب عدم حركت و وقوف ميگردد.
حضرت آقابه او فرمودند: هيچ خوف نداشته باش، هر جا ميخواهند ببرندت
من با تو هستم!
ميفرمودند: استاد بايد داراى مقام توحيد باشد. و انسان بيشتر از يك
استاد نمىتواند در زمان واحد داشته باشد، امّا پس از فوت او مىتواند به غير او
كه نيز داراى مقام توحيد باشد مراجعه كند.
كسانيكه دو استاد انتخاب مىكنند از اين و از آن دستور ميگيرند و يا
با هر دوى آنها سروكار دارند، مثل بيمارى مىمانند كه به دو طبيب با هم و در عرض
هم مراجعه دارد، و عاقبت اين كار هلاكت است، و شرعاً و عقلًا و شهوداً مذموم است.
افرادى كه دو استاد اختيار مىكنند مانند كبوتر دو آشيانه ميباشند.
اين كبوتران گرچه بسيار پرنده و سريع باشند و ساعتهاى متمادى بر فراز آسمان گرسنه
و تشنه به پرواز آيند، امّا ابداً قيمتى ندارند؛ زيرا كسى آنها را نمىخرد؛ چون
ميداند اگر به أقلّ قيمت آنها را بخرد باز مغبون شده است؛ چرا كه به مجرّد پرواز
ميرود و در آن آشيانه ديگرش مىنشيند؛ و در اينصورت تمام زحمتها و مصيبتهاى صاحبش
هدر ميرود.
امّا كبوترهاى يك آشيانه داراى ارزش مىباشند؛ چون صاحبش مطمئنّ است
هر جا پرواز كند و به هر جا برود بالاخره در اين آشيانه فرود مىآيد و ملك
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 487