responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 486

دريغى نيست. اشاره به سينه خود ميفرمودند، و ميفرمودند: بارها را اينجا بيندازيد كه من باركش مى‌باشم. افرادى تحمّل بار كشيدن را ندارند و بار خودشان را نمى‌توانند بكشند، آنگاه جمعى را به دنبال خود مى‌كشند. خودشان جلو افتاده و بسيارى را به پيروى و تبعيّت در آورده‌اند، در حاليكه نفوس بسيارى از آن شاگردان از استادشان قوى‌تر و لطيف‌تر و بهتر است. ميفرمودند: مسكين خودش به مقصدى نرسيده است و بايد بارش را در آستانه ديگرى فرود آورد، آنگاه آمده و بارهائى را به خود افزوده است، و لهذا مى‌آيد و از شاگردان خودش شكوه ميكند كه چنين و چنان.

من به او گفتم: عيب از شاگردانت نيست، عيب در تست كه با درِ باغ سبزى آنان را بخود جلب كرده‌اى، آنگاه وارد خانه شده‌اند از عهده طعام و غذايشان بر نمى‌آئى، و حالا هم با نويدها آنان را گرسنه و تشنه و متحيّر نگهداشته‌اى، و در اينصورت توقّع اطاعت محض از ايشان دارى؟! اين محال است. استاد بايد خودش آزاد شده باشد. تو الآن گير هستى و گير دارى! چگونه ميتوانى بنده‌اى آزاد كنى؟!

در راه سير و سلوك بايد حوائج را به درگاه خدا فرود آورد. انسان كامل از خود رسته و به خدا پيوسته است. افرادى كه به مقام توحيد نرسيده‌اند و پيوسته دغدغه نفس أمّاره گريبانگيرشان مى‌باشد، كجا ياراى دستگيرى به سوى مقصد و مقصود را دارند؛ و لهذا مى‌بينيد اين فسادها در عالم پديد مى‌آيد.

يكروز مرحوم حاج حبيب سماوى با خود جوانى را از سَماوه آورده بود كه بسيار لايق و با استعداد بود، و حالات عرفانى و مشاهدات سلوكى بواسطه ارتباط با حاج حبيب پيدا كرده بود، و حاج حبيب به او گفته بود: ديگر از من كارى ساخته نيست؛ و در اين سفر كه به كربلا مشرّف مى‌شويم، تو را با خود

نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 486
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست