نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 305
من در معيّت ايشان از مسافربرى به شاهزاده
حسين رفتيم، همينكه ميخواستيم عرض خيابان را طىّ نمائيم، حضرت آقا به من فرمودند:
مرحوم آية الله انصارى سالكان راه خدا را از يك طريق مىبرد؛ وليكن من از سه طريق
مىبرم.
مراجعت حاج سيّد هاشم از ايران به عتبات عاليات
پس از درنگ در آن محلّ، قريب به غروب آفتاب بود كه حضرت آقا با اهل
بيتشان و آقاى خلف زاده سوار اتوبوس شده و در ميان خداحافظى و جمعيّت أحبّه و
دوستان همدانى و طهرانى و شيرازى و اصفهانى به سمت كاظمين عليهما السّلام روانه
شدند.
ايشان غانماً و موفّقاً به سوى عتبات عاليات در كمال عِزّ و حُسن و
ناز حركت كردند و چشم حقير و رفقاى دلسوخته و اينك در بلاى فراق افتاده، همينطور
به ماشين بود تا از نظر پنهان شد. و چقدر مناسب آن مقام عزّ و تمكين، و مسكنت و
نياز ما بود در آنحال اين غزل حافظ أعلى اللهُ درجتَه
: اى
آفتاب آينه دار جمال تو
مشك
سياه مجمره گردان خال تو
صحن
سراى ديده بشستم ولى چه سود
كاين
گوشه نيست در خور خيل خيال تو
در
اوج ناز و نعمتى اى پادشاه حسن
يا
ربّ مباد تا به قيامت زوال تو
مطبوعتر
ز نقش تو صورت نبست باز
طغرا
نويس ابروى مشكين مثال تو
در
چين زلفش اى دل مسكين چگونهاى
كآشفته
گفت باد صبا شرح حال تو
برخاست
بوى گل ز در آشتى در آى
اى
نو بهار ما رخ فرخنده فال تو
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 305