نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 294
حقير در كيفيّت اضمحلال و نيستى سالك پس از
فناى اسم در فناى ذات و أصل الوجود، و بالاخره از حقيقت و واقعيّت نُقْطَةُ
الْوَحْدَة بَيْنَ قَوْسَىِ الاحَديَّةِ وَ الْواحِديَّة مطلب را گسترش دادم، و از
كيفيّت حقيقت وحدت مقام ولايت كلّيّه ائمّه معصومين صلواتُ الله عليهم أجمعين با
ذات أقدس خداوندى و كيفيّت هو هويّت آن پرسيدم.
آن مخدّره در اينجا گويا تمجمجى نموده، و در پاسخ و جواب، اضطراب
مشهود بود. در اينجا باز حضرت آقا به بنده اشاره فرمودند: كوتاه بيا! بنده نيز بحث
را دنبال ننمودم و تا همينجا قطع شد.
چون مخدّره ميدانست حضرت آقا زائرند و به عتبات عاليات برميگردند، به
ايشان التماس دعا گفت و ايشان هم براى او توفيق و تأييد و حسن عاقبت و ترقّى در
معارج و مدارج كمال را مسألت نموده، پس از آنكه درنگمان در آنجا حدود يك ساعت شد
خداحافظى نموده بيرون آمديم.
نماز گزاردن در مساجد معروفه اصفهان، و زيارت اهل قبور در قبرستان
تخت فولاد
از ظهر و عصر در منزل بجاى آورده مىشد، وليكن شبها نماز مغرب و عشاء
را در يكى از مساجد معروف انجام ميدادند: يك شب در مسجد مرحوم سيّد، و يك شب در
مسجد جامع، و يك شب در مسجد شاه سابق (امام خمينى) و يك شب در مسجد شيخ لطف الله.
و پس از اداى نماز در آن دو مسجد اوّل بر سر مزار مرحوم سيّد و مرحومين مجلسيّين
آمده و إعلاء روحشان را از خداوند متعال مسألت داشتند. صبحها پس از اداى نماز صبح
در اوّل طلوع فجر صادق در منزل، براى زيارت اهل قبور به قبرستان تخت فولاد
مىآمدند، و تمام مدّت بين الطّلوعين را در آنجا بودند؛ و چون قبرستان بسيار وسيع
بود، هر روز فقط به ناحيهاى از نواحى آن مىپرداختند. يك روز در اطراف قبر مرحوم
ميرفندرسكى، و يك
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 294