نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 293
دام توفيقُه وارد شدند؛ و غالباً در منزل
بودند بجهت ديدار بعضى از آشنايان و دوستان، و پاسخ برخى از سوالات واردين.
يكروز كه جمعيّتى نسبةً در آنجا مجتمع بودند، به بنده فرمودند تا
تفسير قسمت آخر سوره توحيد را بيان كنم، و بحمد الله اين عملى شد.
مسافرت از قم به اصفهان، ملاقات با مرحومه بانو علويّه اصفهانى
رفقا و دوستان بسيار از شخصيّت و كمالات مرحومه مخدّره بانو علويّه
هاشمى اصفهانى در نزد ايشان تمجيد و تحسين به عمل آورده بودند، بالاخصّ از مكاشفات
عرفانى و درجات توحيدى وى داستانهائى بيان نموده بودند، فعليهذا ايشان ميل به
ديدار و گفتگوى با او را داشتند. جناب آقاى شركت وقت گرفتند، و حقير در معيّت حضرت
آقا و آقاى شركت و آقاى حاج محمّد على خلف زاده كه از رفقا و دوستان بود و از كربلا
و نجف براى زيارت آمده بود، دو ساعت به ظهر مانده در منزل آن مخدّره جليله حاضر
شديم و ما را در اطاق پذيرائى وارد كردند. مخدّره محترمهاى عفيفه با چادر سفيد كه
در آن هنگام هشتاد ساله مىنمود، به درون اطاق آمدند و خوش آمد و مرحبا گفتند؛ و
پس از پذيرائى، سوال از هويّت و محلّ سكونت آقاى حدّاد نمودند.
حضرت آقاى حدّاد به من فرموده بودند درباره توحيد با اين علويّه
مجلّله گفتگو شود، نه درباره علوم و مسائل فقهيّه و يا اصوليّه و يا تفسيريّه و يا
أحياناً مكاشفات مثاليّه و حالات نفسانيّه و گزارشات ما سبق و ما يأتى. و بالاخره
منظورشان اين بود كه وقت مجلس به بيهوده و سخنهاى معمولى و تعارفات عادى نگذرد؛ و
از اين مجلس، مقدار درجات و سير توحيدى و عرفان عملى وى مشخّص گردد.
فلهذا حقير باب بحث را در باب توحيد گشودم، و سوالاتى نمودم كه آن
مخدّره پاسخ ميدادند؛ و پاسخهايشان مناسب و مورد پسند بود. حضرت آقا به من اشاره
فرمودند: دقيقتر به ميدان بيا!
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 293