نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 229
عبد صالح موسى بن جعفر 7 است؛ به
من امر نموده است كه به سوى پسرش علىّ ببرم، و او را وصىّ خود قرار داده است.
سپس گفت: مصنّف اين كتاب ميگويد: علىّ بن أبى حمزه پس از وفات امام
موسى انكار اين مطلب را نمود، و اموال را به حضرت امام رضا 7 نداد.»
بارى، با مطالعه احوال واقفيّه و عناد روساى آنان نسبت به حضرت امام
رضا 7، غربت آنحضرت در آن عصر شدّت كه عصر هارون الرّشيد و سپس مأمون
الرّشيد است خوب ظاهر ميگردد.
جهت سوّم از جهات غربت امام رضا 7 انكار امامت و فرزندى
فرزندش محمّد بن على است
سوّم: انكار امامت فرزندش محمّد بن علىّ است، بلكه انكار فرزندى او
را سلامُ الله علَيهما. و اين نه تنها از غريب صورت گرفته، بلكه أقوام نزديك مانند
أعمام و بنى أعمام آنحضرت امامت و وصايت آن نورِ ديده را انكار كردند، مانند
مخالفتهائى كه با خود آنحضرت مىنمودند، همچون مخالفت برادرش زيد النّار.
و در «بحار الانوار» روايت مفصّلى را راجع به آمدن هشتاد نفر از
علماى بغداد و سائر شهرها به قصد حجّ بيت الله الحرام روايت ميكند كه اوّل در
مدينه وارد شدند براى آنكه حضرت أبو جعفر 7 را ديدار كنند. و در اين
روايت است كه: در آن مجلس كه در خانه حضرت امام صادق 7 تشكيل شد، عبد
الله بن موسى كه عموى حضرت جواد است وارد شد و در صدر نشست، و شخصى ندا در داد كه:
اين است فرزند رسول خدا؛ هر كس سوال دارد بنمايد. حضّار سوال كردند و جواب عبد
الله كافى نبود. تا آنكه حضرت جواد الائمّه 7 كه طفلى هفت ساله بود
وارد مىشود و حضّار سوال مىكنند و پاسخ كافى و وافى مىشنوند بطوريكه همه آنها
خوشحال مىشوند و بر آن حضرت دعا كرده و درودها فرستادند و سپس گفتند: عموى شما
عبد الله
نام کتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) نویسنده : حسينى طهرانى، سید محمد حسين جلد : 1 صفحه : 229