نام کتاب : عبرتآموز نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 104
درجه و منزلتش، به حقيقت آن اسماء متوسل شد
و از بركت آن حال و قال، توبهاش را پذيرفتند[1].
توبه و آشتى با حق
به سال 1331 شمسى كه بيش از نه سال از سن اين فقير خطا كردار نگذشته
بود و پرچم مرجعيت شيعه، به دوش حضرت آيت الله العظمى آقاى بروجردى، آن مرد علم و
عمل، و آن چهره نورانى و الهى قرار داشت، در مسأله توبه اتفاقى عجيب افتاد كه ذكرش
را در اين سطور لازم مىبينم.
در محلات پايين شهر تهران مردى بود زورمند، قلدر و زورگو كه اغلب
قلدران و زورگويان تهران از او حساب مىبردند و در دعواها و چاقو كشىها محكوم او
بودند.
او از مشروبخوارى، قمار، پول زور گرفتن، ايجاد جار و جنجال، دعوا و
ستم به مردم امتناعى نداشت.
در اوج قدرت و قلدرى بود كه بارقه رحمت حق و لطف حضرت محبوب و جاذبه
عنايت دوست دلش را ربود.
آنچه به دست آورده بود تبديل به پول نقد كرد، و همه را در چمدانى
گذاشت و مشرف به شهر قم براى توبه و انابه شد.
به محضر آيت الله العظمى بروجردى رفت، و با زبان مخصوص به گروه
خودشان به آن عالم بيدار و بيناى آگاه گفت: آنچه در اين چمدان است از راه حرام به
دست آمده، اغلب صاحبانش را نمىشناسم، شديدا بر من سنگينى مىكند، به محضر شما
آمدهام كه وضعم را اصلاح و راه توبه و انابه را به من بنمايانيد!
[1] - مجمع البيان: 1/ 113؛ بحار الأنوار: 11/ 157، باب
3.
نام کتاب : عبرتآموز نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 104