responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 729

______________________________ (413)- كبر در سر داشتن: بمعنى مغرور و متكبر بودن است.

در بعضى نسخه‌ها كلمات، «به خدا» و «كبر»، از عبارت حذف شده و اينگونه حذف و تقدير روا است.

در اين عبارت هم مانند عبارات مشابه، مراد سعدى از «به» بودن، كمتر بودن فساد است.

چه هم گناه و هم عبادت متكبرانه، هردو نكوهيده و مذموم است.

(414)-

سرهنگ لطيف‌خوى دلدار ...

بيت بر وزن شماره 8 با قافيه مردف.

در اين بيت، شيخ، سرهنگ را در مقابل فقيه نهاده. از اين تقابل و عبارات ديگرى كه در گلستان و بوستان آمده معلوم ميشود كه در زمان سعدى، مردم از سرهنگان و سران لشكر غالبا آزار ميديده‌اند و سرداران، رفتار خشن داشته‌اند و بندرت سرهنگ لطيف‌خوى دلدار يافت ميشده تا بر فقيه مردم‌آزار ترجيح داشته باشد.

(82) يكى را گفتند عالم بى‌عمل به چه ماند ...

(415)- يكى را گفتند عالم ..: اين قسمت از گلستان، بصورت سؤال و جواب آمده و در اصطلاح ادب، صنعت مناظره ناميده ميشود. شيخ با اين بيان، عمل را غايت علم معرفى كرده چنانكه در نظر آدمى غايت وجود زنبور، تهيه عسل است و زنبوران هم خود بيشتر جهت تهيه عسل كار ميكنند.

(416)-

زنبور درشت بيمروت را گوى ....

فرد بر وزن شماره 5.

(417)- مروت: بمعنى مردانگى و مجازا بمعنى انصاف است و صفت بامروت يا بيمروت بايد به آدمى نسبت داده شود ولى عرفا و مجازا «بيمروت» بر هرموجودى كه به آدمى گزند رساند نسبت داده ميشود.

(418)- بارى: در هرحال، بهرجهت.

(83) مرد بيمروت زن است ....

(419)- زن: لفظ زن، ريشه پهلوى و اوستايى دارد.

(420)- رهزن: بمعنى دزد است و شيخ با آوردن زن در مقابل مرد و بعنوان معادل با راهزن، صنعت تقابل و جناس و سجع بكار برده است.

(421)-

اى به ناموس كرده جامه سفيد ...

قطعه بر وزن شماره 1 با قافيه مردف.

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 729
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست