responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 728

تلاميذ و تلامذه.

در اين كلام، چهار تشبيه بليغ مركب بكار رفته و ادات تشبيه ذكر نشده است.

ارادت به زر و شاگرد به عاشق همانند شده يعنى همچنانكه، عاشق، معشوق را با زر ميتواند بدست آورد، دانش‌آموز هم با ارادت ميتواند از معلم يا مرشد خود كسب فيض كند.

در عبارت دوم، معرفت، به پر شبيه شده چه شرط عروج سالك به مقامات عالى تنها معرفت است.

عمل به بار، و ميوه درخت كه علت غائى درخت است همانند گرديده. و علم بمنزله در براى خانه بشمار آمده است چه خانه تا در نداشته باشد، صيانت و پناهندگى از آن توقع نتوان داشت و شيطان، زود ميتواند در خانه دل زاهد بيعلم جاى گزيند و او را گرفتار وسوسه كند و پارساى بيعلم، همواره در معرض خطر است.

______________________________ (408)- رونده: سالك. (اگر بجاى رونده، لفظ سالك گذارده شود موازنه آن با عالم و زاهد محفوظ ميماند. لكن رونده كه لفظ فارسى است، در اينجا نوعى رجحان دارد.

(80) مراد از نزول قرآن تحصيل سيرت خوب است ...

(409)- ترتيل: بمعنى زيبا و شمرده خواندن و لفظ آن مقتبس است از آيه 3 از سوره مزّمّل‌ «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» يعنى قرآن را شمرده و زيبا بخوان.

(410)- سورت: يا سوره، در لغت بمعنى قطعه است و بعضى آنرا از سور هموزن نور بمعنى برج و بارو گرفته‌اند. قرآن مجيد به 114 سوره تقسيم شده است كه بعضى مكى و برخى مدنى است و از جهت طول و قصر مساوى نميباشند. طويل‌ترين سوره‌هاى قرآنى سوره بقره و كوتاه‌ترين آنها سوره كوثر و اخلاص است. جمع سوره ميشود سور بر وزن گهر.

مراد شيخ از اين عبارت آن است كه قرآن براى ايجاد سيرت و اخلاق نيكو نازل شده نه براى آنكه قرآن را با آواز خوش بخوانند و با آن ترنم كنند و سرگرم شوند. «ترتيل سورت مكتوب» با «تحصيل سيرت خوب» موازن و هم‌سجع افتاده و از اجتماع آن دو، ترصيع حاصل شده است.

(81) عامى متعبد پياده رفته است ....

(411)- متهاون: سهل‌انگار و سست. در اين عبارت، سعدى علم را به مركب همانند كرده است. پس، خداپرستى كه عامى و بيدانش باشد پياده است لكن بر اثر سيرت خداپرستى و عادات نيك، براه سعادت ميرود. اما، عالمى كه تكاليف شرعى و اجتماعى خود را فروگذارد و سهل‌انگار باشد، گرچه سواره است، خفته و از راه نيكبختى بازمانده و بسا است كه مركب، براه ديگر تازد و راكب خفته را بسر دراندازد

(412)- عاصى: نافرمان، گنهكار. اسم فاعل از مصدر عصيان. جمع آن عصات‌

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 728
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست