نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 716
اين فرد اشاره دارد به قسمتى از نامه حضرت
على به مالك اشتر:
و من ظلم عباد اللّه كان للّه حربا حتّى ينزع و يتوب ترجمه: كسى كه به
بندگان خدا ستم كند با خدا در جنك است.
(61) رندى كه بخورد و بدهد به از عابدى كه روزه بدارد و بنهد.
______________________________
(324)- رندى كه ...: مراد اين است كه بخشش و
سخا هرچند از رند بىپروا سرزند، بهتر است از امساك و بخل عابد كه مال بيندوزد،
زيرا عابدى كه مال اندوزد گذشته از آنكه سبب حرمان ديگران از آن مال شده است، با
مالاندوزى، عدم توكل و نداشتن اعتماد خود را به خدا نمودار ساخته است.
(62) هركه ترك شهوات از بهر قبول خلق داده است ...
(325)- هركه ترك شهوات ...: مفاد اين بيان
آنكه، درگذشتن از شهوتها نبايد از روى ريا و براى جلب نظر مردم باشد زيرا شهوت كه
افراط در بعضى از رغبتها است در بسيارى از موارد ممكن است حلال و مشروع باشد اما
ترك شهوت براى خاطر خلق، نشانه ريا است و ريا خود، شرك بشمار مىآيد و جز حرام
نتواند بود. ضمنا سخن سعدى اشاره دارد به آيه 116 از سوره نسا
(إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما
دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ)
ترجمه: خداوند، شرك بخود را نمىآمرزد و گناهان ديگر، جز شرك را بر
هركس كه بخواهد ميبخشايد.
(326)-
عابد
كه نه از بهر خدا گوشه نشيند ..
بيت بر وزن شماره 6 با قافيه مردف موصول.
(327)- نه: كلمه «نه»، براى نفى علت نشستن است
و مربوط به خود فعل نيست ازاينرو با هاى غيرملفوظ آمده و مراد، وصف عابدى است كه
براى غير خدا، گوشهنشينى اختيار كرده باشد.
(328)-
بيچاره
در آيينه تاريك چه بيند!:
اشاره به اين است كه گوشهنشينى اگر براى خدا نباشد مايه تاريكى دل
است و دل چون تاريك شود و صفاى خود را از دست دهد، ديگر استعداد ديدار حق را ندارد
چنانكه آيينه، تا صيقلى و صاف است صورت را نشان ميدهد و چون زنگ گيرد اينچنين
فايده از آن بدست نمىآيد.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 716