نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 701
(36) هركه با داناتر از خود مجادله كند
....
______________________________
(215)- مجادله: مصدر باب مفاعله بمعنى ستيزه
كردن.
(216)- تا: در اين جمله براى بيان غايت است.
(217)-
چون
درآيد مه از تويى بسخن ....
فرد بر وزن شماره 1
(218)- اعتراض: در لغت بمعنى در عرض واقع شدن
و در سر راه قرار گرفتن است و در عرف، در معنى ايراد گرفتن بكار ميرود. مفاد اين
بيت نهى از شكستن سخن گوينده است بويژه هرگاه كه سخنگوى را فضيلتى باشد حتى اگر
برخى مطالب را فروگذارد شايد مصلحتى رعايت كند يا بخواهد شنوندگان، خود در مقام
پرسش برآيند و اگر تصور شود ضرورتى فوت ميشود بايد با رعايت ادب و بعنوان يادآورى،
تكميل سخن را از گوينده درخواست كرد.
(37) هركه با بدان نشيند نيكى نبيند.
(219)- هركه با بدان ...: مراد از اين تمثل
مسجوع آن است كه همنشينى با بدان، سرانجام نيكو ندارد. حكما با كلمات گوناگون از
مصاحبت و مجالست بدان نهى كردهاند زيرا روانهاى اشخاص در حكم ظروف مرتبطه است.
ازاينروى معاشرت، موجب انتقال تصورات و نحوههاى عمل ميشود و تأثير بدان در نيكان
بيشتر است زيرا بدان به شهوات و لذات حسى دعوت ميكنند و اينگونه لذتها اثر فريبنده
خود را زود ظاهر ميسازد.
(220)-
گر
نشيند فرشتهاى با ديو ...
مثنوى بر وزن شماره 1
(221)- وحشت: در اينجا بمعنى عمل وحشتآميز
است.
(222)- ريو: مكر.
(223)-
نايد
از گرگ پوستيندوزى:
تمثلى است و معنى آن چنين است: از گرگ كه پوست ميدرد و دريدن، طبيعت
او است كار پوستيندوزى انتظار داشتن برخلاف عقل است زيرا اينچنين كار، ضد طبيعت
او است.
نظير: از گرگ شبانى نيايد. درودگرى كار بوزينه نيست.
(38) مردمان را عيب نهانى پيدا مكن كه مر ايشانرا رسوا كنى و خود
را بىاعتماد.
(224)- مردمان را عيب نهانى ...: اشاره دارد
به آنچه در نامه حضرت
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 701