نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 702
على به مالك اشتر آمده است. على (ع) از كشف
و بازنمودن عيوب نهانى نهى ميكند و حتى وظيفه والى را تطهير و رفع عيوب ظاهرى مردم
ميداند و تنها خدا را حاكم بر نهان مردم ميشناسد.
پيدا كردن عيوب مردم از آنجهت پايه بىاعتمادى ميشود كه چون اشخاص
نميخواهند بر- نقصشان كسى واقف شود، از عيبجو- دورى ميكنند. بعلاوه عيبهاى نهانى،
در حكم راز مردم است و اگر بخواهيم چنين نقصهايى را اصلاح كنيم بايد بيواسطه به
صاحب آن تذكر دهيم و او را براه رفع آن، آشنا سازيم.
(39) هركه علم خواند و عمل نكرد بدان ماند ....
______________________________
(225)- گاو راندن: مراد راندن گاو است براى
شخم زدن و در اين كلمه حكيمانه، عمل، به بذر و دانه كشتن شبيه شده و علم، براندن
گاوشخم همانند گرديده. مراد اين است كه علم، مقدمه و وسيله است و عمل، غايت و هدف
آن ميباشد.
(40) از تن بيدل، طاعت نيايد و پوست بيمغز، بضاعت را نشايد.
(226)- از تن بيدل طاعت نيايد: نظير گفته حضرت
على 7 است كه فرمود: المتعبّد بغير علم كحمار الطّاحونة يدور و لا يبرح
من مكانه
ترجمه: عابد بيدانش، مانند خر آسيا است كه بر گرد خود ميگردد و از
جاى خود جدا نميشود.
دل: در اصطلاح دانشمندان و عارفان، مركز تعقل و عواطف است.
(227)- بضاعت را نشايد: يعنى پوست خالى از
مغز، ماليت ندارد و قابل فروش و خريد نيست.
(41) نه هركه در مجادله چست، در معامله درست.
(228)- نه هركه در مجادله ...: مراد اين است
كه چستى و چالاكى در زبانآورى و سخن گفتن از نيكيها، هميشه دليل درستى رفتار و
معامله نيست و بسا هست كه كردار كسان، مخالف گفتار آنان باشد.
(229)-
بس
قامت خوش كه زير چادر باشد ....
بيت بر وزن شماره 5 با قافيه مؤسس مردف و با رعايت دخيل.
(230)- چادر: در زبان معمول، بضم دال و در كتب
لغت، بفتح و بضم دال هردو ضبط شده است و با چتر، همريشگى دارد و در معانى خيمه و
پوشش و پوشش سراسرى زنان بكار ميرود و آسمان را از باب استعاره، چادر كحلى
(سرمهاى) مينامند. در اينجا مراد،
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 702