نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 618
آمده: «انفقت مالى و حج الجمل». ترجمه: من مال خود خرج كردم و
شتر، حج بجاى آورد.
حكايت «13» هندويى
نفطاندازى همىآموخت ...
______________________________ (100)- نفط: معرب
نفت. در اوستا نفتا بمعنى «نمناك»، در سانسكريت «نف» بمعنى شكافتن. در يونانى
«نفتا» و در لاتين «نفتا» در اوراق مانوى هم «نفت» بمعنى قير آمده است. عدهاى اصل
اين لفظ را اكدى ميدانند مأخوذ از «نبطو» كه يكى از مشتقات آن بمعنى درخشنده است
در عربى نبوط و نبط بمعنى جوشيدن و خارج شدن آب آمده است و اين قول پسنديده است زيرا
در سرزمين بابل (عراق فعلى) از قديم نفت در سطح زمين وجود داشته و از دور
ميدرخشيده است.
نفتاندازى: يكى از فنون
جنگى بود، كه بوسيله آن به لشكر دشمن با آتش حمله ميكردهاند و گاهى اين عمل با
منجنيق صورت ميگرفته است و همچنين نفتاندازى فن تهيه آتشبازى نيز بوده است.
(101)- نيين: منسوب
به «نى» يعنى ساخته از نى. «نيين» با «نه اين» شبه جناس مرفوّ دارد. مراد اين جمله
اين است كه كسى كه ممكن است خودش زودتر از همه از عملى متنفر شود نبايد به آن عمل
اقدام كند. در هندوستان تمام خانه و گاهى قسمتى از خانه از نى ساخته ميشود تا
بتوانند آب بر آن بيفشانند و با تبخير آب در مقابل حرارت هوا مقاومت كنند.
(102)-
تا ندانى كه سخن عين
صوابست مگوى ...
بيت بر وزن شماره 15 با
قافيه مردف موصول مردّف.
(103)- نيكوش: ضمير
«ش» در نيكوش مضاف اليه مقدم است براى جواب و نيكومسند است براى جواب.
حكايت «14» مردكى را
درد چشم خاست ....
(اين قطعه نثر مرسل است)
(104)- بيطار:
دامپزشك جمع آن بياطره از ريشه يونانىsortaippI
در فرانسهarianireteV مأخوذ ازanireteV بمعنى حيوان داراى سم.
(105)-
ندهد هوشمند روشنراى ...
قطعه بر وزن شماره 1 با
قافيه مردف.
(106)- خطير: بزرگ،
داراى خطر و اهميت.
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 618