نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 596
مرا كه 145 پرورده نعمت بزرگانم اين سخن سخت آمد.
گفتم: اى يار، توانگران 146 دخل مسكينانند و ذخيره گوشهنشينان و 147 مقصد زائران و
كهف مسافران و متحمل بار گران از بهر راحت ديگران. دست 148 تناول به طعام
آنگه برند كه متعلقان و زيردستان بخورند و فضله مكارم ايشان به 149 ارامل و پيران
و اقارب و 150 جيران رسد.
151 توانگران را وقف است و نذر و مهمانى
زكات 152 و فطره و 153 اعتاق و 154 هدى و
قربانى
تو كى به دولت ايشان
رسى كه نتوانى
جز اين 155 دو ركعت و
آن هم 156 بصد
پريشانى
157 اگر قدرت جود است و اگر قوّت سجود، توانگران را به، ميسر شود
كه مال 158 مزكّى دارند و جامه پاك و 159 عرض 160 مصون و دل
فارغ، قوّت طاعت در لقمه لطيف است و صحّت عبادت در كسوت نظيف. پيدا است كه از معده
خالى چه قوّت آيد و از دست تهى چه مروّت و از پاى تشنه 161 چه سير آيد و
از دست گرسنه چه خير!
162 شب پراكنده خسبد آنكه بدست
نبود 163 وجه
بامدادانش
مور گرد آورد به
تابستان
تا فراغت بود زمستانش
فراغت با فاقه نپيوندد و
جمعيت در تنگدستى صورت نبندد. يكى 164 تحرمه 165 عشا بسته و
ديگرى منتظر 166 عشا نشسته. هرگز اين بدان كى ماند.
167 خداوند نعمت به حقّ 168 مشتغل
169 پراگندهروزى،
پراگندهدل
پس عبادت اينان به قبول
اوليتر است كه جمعند و حاضر نه پريشان و پراگنده خاطر. اسباب معيشت ساخته و به اوراد
عبادت پرداخته، عرب گويد:
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 596