______________________________ (53)-
عجب است با وجودت كه وجود من بماند ...
بيت بر وزن شماره 16 با قافيه مردف موصول.
(54)-
عجب از كشته نباشد به در خيمه دوست ...
بيت بر وزن شماره 15.
حكايت «5» يكى را از متعلمان، كمال بهجتى بود ...
(55)- بهجت: بفتح اول، شادابى و شادمانى.
(56)- طيب لهجت: شيرينزبانى.
لهجت: طرز ادا و تلفظ.
(57)- حسن بشره: خوبرويى.
حس بشريت با حسن بشره شبه جناس و شبه اشتقاق دارد.
(58)-
نه آنچنان بتو مشغولم اى بهشتىروى ...
قطعه بر وزن شماره 12 با قافيه مردف مردّف.
(59)- ضمير: در اينجا بمعنى انديشه و نهاد و خاطر است.
(60)- معاينه: بجاى بالمعاينه يعنى به آشكارا، به رأى العين، بچشم خويش. در اينجا قيد وصفى است. در بعضى نسخهها «مقابله» آمده است بمعنى از پيش روى.
(61)- آداب نفس: ادبهاى اخلاقى. ادب را چنانكه پيش گفتيم به ادب درسى و ادب نفسى تقسيم ميكنند.
(62)-
چشم بدانديش كه بركنده باد ...
قطعه بر وزن شماره 11 با قافيه مطلق.
(63)- هفتاد: يكى از اعدادى است كه بر كثرت دلالت دارد.
اين قطعه درست ترجمه بيت عربى است: «و عين الرضا عن كل عيب كليلة ...» (ر ك شماره 3 از تعليقات بر همين باب).
حكايت «6» شبى ياد دارم كه يارى عزيز از در، درآمد ...
(64)- چراغم به آستين كشته شد: با حركت آستين، چراغ خاموش شد.
(65)-
سرى طيف من يجلو بطلعته الدجى
ملمع با وزن شماره 28 و قافيه مطلق.
ترجمه: شبانه خيال كسى بخاطر آمد كه با ديدار روى خودش تاريكى را برطرف ميسازد.