responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 407

«خ» به حرف «ز» بدل ميشود مانند: افروختن، مى‌افروزد. باختن، بباز.

______________________________ (520)- بگردن اندازد: سرنگون سازد.

حكايت «42» يكى از صاحبدلان زورآزمايى را ديد بهم برآمده ...

(521)- زورآزما: مركب از زور و آزما. صفت فاعلى مرخم برابر با ورزشكار امروزى.

(522)- بهم برآمده: بسيار خشمگين.

(523)- كف در دهان آوردن: يكى از آثار جسمانى شدت خشم است.

(524)-

لاف سرپنجگى و دعوى مردى بگذار ...

قطعه بر وزن شماره 15 با قافيه موصول.

(525)- سرپنجگى: مركب است از سر و پنجه و ياء مصدرى. بمعنى نيرومندى پنجه است. يكى از زورآزمايى‌هاى پهلوانان، پنجه در پنجه افكندن است.

(526)- بگذار: ترك كن، واگذار.

(527)- عاجز نفس: يعنى ناتوان در برابر نفس. عاجز به نفس اضافه شده است.

(528)- فرومايه: صفت است براى نفس يا صفت دوم است كه مانند عاجز نفس، جانشين موصوف شده.

(529)- چه: حرف ربط تسويه و برابرى است.

(530)- مردى و زنى: ياء در مردى و زنى، ياء نكره است. و بر بيان نوع دلالت ميكند. يعنى: چه مردى باشد و چه زنى.

(531)- شيرين: صفت نسبى است، منسوب به شير خوردنى. بتدريج معنيش توسعه يافته و در برابر تلخ و ترش افتاده است.

(532)-

اگر خود بر درد پيشانى پيل ...

قطعه بر وزن شماره 7 با قافيه موصول مردّف.

(533)- پيشانى: ريشه پهلويش‌kinahseP (پشانيك) مركب از پيش و آن و ياء نسبت. پيشانى به عربى ناصيه و جبهه با فتح جيم ناميده ميشود.

(534)- مردمى: انسانيت.

(535)- سرشت: مصدر مرخم و اسم از سرشتن. ريشه اوستايى آن‌hsirS بمعنى چسب. سريش از همين ريشه است اما سرشت بمعنى خلقت و خوى و طبيعت استعمال شده و در اينجا خلقت مراد است.

(536)- خاكى: منسوب به خاك. در اينجا مجازا بمعنى متواضع است.

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 407
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست