نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 405
حكايت «40» طايفهاى رندان به خلاف درويشى
بدر آمدند ...
______________________________
(502)- رندان: عطف بيان است براى طايفهاى.
رند: بكسر اول بنابر نقل برهان قاطع، مردم محيل و زيرك و بيباك و
منكر و بىمبالات و بيقيد باشد و ايشانرا از اين جهت رند خوانند كه منكر اهل قيد و
صلاحند و شخصى كه ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش سلامت باشد. مرحوم استاد
بهار، كلمه را بفتح اول، صحيح دانسته است.
يكى از معانى رند، بفتح راء، دزد و رباينده است و در زبان معمول، رند
كسى است كه بخواهد با تردستى و زيركى استفاده كند و منكر بهرهمندى خود باشد. در
زبان محاورى، رند را به قياس عربى بر رنود جمع مىبندند.
(503)- خرقه درويشان جامه رضا است ... مقصود
اين است كه كسى كه خرقه درويشى ميپوشد، لباس رضا دربر دارد و بايد از هرپيشآمد
خشنود باشد و اگر ناكاميها را تحمل نكند درويش نيست و ادعاى درويشى دارد.
(504)-
درياى
فراوان نشود تيره بسنگ ...
فرد بر وزن شماره 5
(505)- تنك آب: آب قليل. اسم مركب، تنك بضم
اول و دوم بمعنى رقيق و لطيف و كم حجم و ريشه آن از هندى باستانakinat
گرفته شده است. مراد اين است كه عارف كامل همچو درياى انبوه است كه با ريختن سنگ و
خاك در آن تيره نميشود و آنكه ميرنجد، بسان آب قليل است كه با اندك خاشاكى تغيير
ميكند و تيرهرنگ ميشود.
(506)-
گر
گزندت رسد تحمل كن
...
قطعه بر وزن شماره 1 با قافيه مردف مردّف.
(507)- عاقبت خاك است: عاقبت كار، منزل گزيدن
در خاك و تبديل شدن بخاك است.
(508)- خاك شو. همچو خاك فروتن و متواضع باش.
حكايت «41» اين حكايت شنو كه در بغداد ...
مثنوى بر وزن شماره 1
اين مثنوى مناظره است. تا آنجا كه ميدانيم بهترين منظومههاى
مناظرهاى از آن اسدى طوسى صاحب گرشاسبنامه است. منتها بعضى به دو شاعر اسدى نام
قائل شدهاند و مناظرات را از آن اسدى بزرگ پنداشتهاند.
(509)- بغداد: پايتخت فعلى عراق و دار الخلافه
خلفاى عباسى. اين شهر در زمان و به امر منصور خليفه دوم عباسيان ساخته شده است.
نام اين شهر در اصل پارسى است مركب از «بغ»
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 405