responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 36

در دين مقدس اسلام نيرويى است كه همه انديشه‌هاى معنوى را جلب ميكند و در عين حال قوه تعديل‌دهنده‌اى دارد كه نميگذارد تجرد تا حد افراط پيش رود و مسائل اينجهانى ناديده گرفته شود. عارف مسلمان كليه اختلافات مسلكى را كنار ميگذارد و به انديشه‌هاى خود سعه جهانى ميبخشد. در نظر او اهل همه اديان و مذاهب محترمند و همچنانكه وجود، واحد است و كثرت، ناشى از قابليت ماهيت‌ها يا منبعث از وهم ما است، افراد و طبقات آدمى هم، واحدند.

اختلاف سليقه‌ها و ذوق‌ها بمنزله امواجى است كه بر سطح دريا پيدا ميشود و هرچند مدتى خروش و هياهويى دارد در آخر در سينه دريا فروميرود و جزء دريا ميشود. مشرق و مغرب اعتبارى است و هردو از آن خدا است و بس، به هرجا روى آوريم همانجا جلوه‌گاه آثار الهى است.

آيات حق را در آفاق جهان، و انفس خويش ميبينيم و سنت الهى، بر همه ذرات عالم حكمفرماست و قابل تبديل نيست. ما با همه موجودات هميشه بوده‌ايم و از موت به حيات آمده‌ايم و باز بجانب مرگ ميرويم و سپس به زندگى كامل لبخند ميزنيم آنگاه به حق بازميگرديم‌ كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌

فرستادگان خدا با بشارت و انذار آمده‌اند تا اختلافات انسانى را كه ناشى از آزادى اراده او است حل كنند و باوجود فضيلتى كه از جهت وسعت قلمرو تبليغ دارند فرق و تفاوتى ميان آنها نيست چه همه نماينده يك مركز فرماندهى هستند و مصدر همه دستورها يكى است. همگى آدمى را دعوت ميكنند تا زنجير وهم و پندار بگسلد و حجاب كبر و غرور از پيش چشم خود بدرد و از حدود محسوسات قدم برون بگذارد و بداند كه بسا چيزها است كه وجود دارد و او حس نميكند چنانكه بسيارى از محسوسات ظاهرى او با واقع مطابقت ندارد، چه، سراب را در صورت آب ميبيند و موقع واقعى هريك از اختران در غير آن محلى است كه آدمى با چشم تشخيص ميدهد. حس بشر ناقص و محدود و معدود و نسبى است. ناقص است زيرا نظام كلى جهان را كه بر اتم ناديدنى تا كرات بزرگ آسمانى حكمفرما است درنمييابد. معدود است زيرا بيشتر از ده تا دوازده ظاهره را ادراك نميكند.

محدود است از آنرو كه اگر تموجات نورى يا صوتى از حد مخصوصى كمتر يا از حد ويژه‌اى بيشتر باشد براى آدمى قابل ادراك نيست. نسبى است از آنجهت كه حالات نفسانى و محسوسات پيشين و محيط زندگانى و عواطف و بسيارى از امور ديگر در كيفيت و كميت حس آدمى تغيير ميدهد. پس در ماوراى محسوسات، جهانى تواند بود كه از آن بعالم غيب تعبير كرده‌اند.

هركسى را غيب و شهادتى است اما تنها مبدأ وجود كه ذاتى يگانه است به غيب و شهادت دانا است و هرچه نام موجود بر آن ميگذاريم و آنرا نيك يا بد، زشت يا زيبا ميپنداريم، مظهرى از صفات همان ذاتى است كه عرفا بلكه همه افراد آدمى و با تعبيرى وسيع‌تر تمام موجودات در مقام شناسايى اويند اما به ساحت با عظمت او دست نمييابند و حيران و سرگشته در اين‌

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 36
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست