responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 213

708 اگر راست ميخواهى از من شنو

جهانديده، بسيار گويد دروغ‌

ملك را خنده گرفت و گفت: از اين راست‌تر سخن در عمر خود نگفته‌اى بفرمود تا آنچه‌ 709 مأمول او است مهيا دارند و بخوشى برود.

حكايت (33)

يكى از وزرا به زيردستان رحمت آوردى و 710 صلاح همگنان را، بخير توسط كردى. اتفاقا به خطاب ملك گرفتار آمد. همگنان، در استخلاص او سعى كردند و موكلان، در معاقبتش ملاطفت نمودند و بزرگان، ذكر سيرت خويش به افواه بگفتند، تا ملك از سر عتاب او درگذشت. صاحبدلى بر اين اطلاع يافت و گفت:

711 تا دل‌ 712 دوستان بدست آرى‌

بوستان پدر 713 فروخته به‌

714 پختن‌ 715 ديگ نيكخواهان را

هرچه رخت سر است سوخته به‌

با بدانديش هم نكويى كن‌

716 دهن سگ به‌ 717 لقمه دوخته به‌

حكايت (34)

يكى از پسران‌ 718 هارون الرشيد پيش پدر آمد خشم‌آلود كه فلان سرهنگزاده مرا دشنام مادر داد. هارون اركان دولت را گفت: جزاى چنين كسى چه باشد؟

يكى اشارت به كشتن كرد و ديگرى به زبان بريدن و ديگرى به مصادره و نفى.

نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 213
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست