نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 212
نيست و راى همگنان در 690
مشيّت است كه صواب آيد يا 691 خطا.
پس موافقت راى ملك اولىتر است تا اگر خلاف 692
صواب آيد، بعلت 693 متابعت او از معاتبت
ايمن باشيم.
694
خلاف راى سلطان راى جستن
به
خون خويش باشد دست شستن
اگر
خود روز را گويد شب است اين
ببايد
گفت آنك ماه و پروين
حكايت (32)
695 شيادى،
696 گيسوان بافت يعنى كه 697
علوى است و با 698 قافله حجاز به شهرى درآمد كه از حج
مىآيم و 699 قصيدهاى پيش ملك برد كه من گفتهام.
نعمتش داد و اكرام كرد و 700
نوازش بيكران فرمود. يكى از ندماى حضرت پادشاه كه در آن سال از سفر دريا آمده بود
گفت: من او را عيد 701 اضحى به بصره ديدم معلوم شد كه حاجى
نيست. ديگرى گفت: پدرش 702
نصرانى بود در ملطيه، شريف چگونه باشد؟ و شعرش را به ديوان
703 انورى يافتند. ملك فرمود: تا بزنندش و
704 نفى كنند كه چندين دروغ درهم چرا گفت. گفت: اى خداوند روى زمين، مرا
سخنى مانده است، به خدمت بگويم، اگر راست نباشد به هرعقوبت كه فرمايى سزاوارم.
گفت: آن چيست؟ گفت:
705
غريبى گرت 706 ماست پيش آورد
دو
پيمانه آب است و يك 707 چمچه دوغ
نام کتاب : شرح گلستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 212