responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 370

روا دارى از جهل و ناپاكيت،

كه پاكان‌[1] نويسند ناپاكيت‌

طريقى بدست آر و صلحى بجوى‌

شفيعى برانگيز و عذرى بگوى‌

كه يك لحظه صورت نبند دامان،

چو پيمانه پر شد به دور زمان‌

وگر دست قدرت ندارى به كار،

چو بيچارگان دست زارى برآر

گرت رفت از اندازه بيرون بدى،

چو گفتى كه بد رفت، نيك آمدى‌[2]

فرا شو چو بينى در صلح باز

كه ناگه در توبه گردد فراز

مرو زير بار گنه اى پسر

كه حمال‌[3]، عاجز بود در سفر

پى نيكمردان ببايد شتافت‌

كه هرك اين سعادت طلب كرد يافت‌

و ليكن تو دنبال ديو خسى‌

ندانم كه در صالحان چون رسى؟

پيمبر كسى را شفاعت‌گر است،

كه بر جاده شرع پيغمبر است‌

ره راست رو تا به منزل رسى‌

تو بر ره نه‌اى، زين قبل واپسى‌

چو گاوى كه عصار چشمش ببست‌

دوان تا بشب شب همانجا كه هست‌

حكايت (12) [گل آلوده‌يى راه مسجد گرفت ....]

گل آلوده‌يى راه مسجد گرفت‌

ز بخت نگون بود اندر شگفت‌

يكى زجر كردش به «تبت يداك‌[4]»

مرو دامن‌آلوده بر جاى پاك‌

مرا رقتى در دل آمد بر اين،

كه پاكست و خرم بهشت برين‌

در آن جاى، پاكان اميدوار

گل آلوده معصيت را چه كار!

بهشت آن ستاند كه طاعت برد

كرا نقد بايد، بضاعت برد

مكن، دامن از گرد زلت بشوى‌

كه ناگه ز بالا ببندند جوى‌

مگو: مرغ دولت ز قيدم بجست‌

هنوزش سر رشته دارى به دست‌

وگر دير شد، گرم‌رو باش و چست‌

ز دير آمدن غم ندارد درست‌

هنوزت اجل دست خواهش نبست‌

برآور به درگاه دادار دست‌


[1] پاكان: مراد فرشتگانى است كه اعمال نيك و بد آدمى را مينويسند.

[2] گرت رفت ...: هرگاه بيرون از اندازه بدى از تو سر زده است، همينكه اقرار به بدى كنى و به گناه اعتراف آورى توبه‌ات قبول خواهد شد و نيك خواهى بود.

[3] - حمال: كسى كه بار سنگين بر دوش دارد.

[4] تبت يداك: دو دستت بريده باد. صدر سووه ابى لهب چنين است‌« تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ»

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 370
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست