responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 313

يكى طفل بردارد از رخش‌[1]، بند

نيايد به صد رستم اندر كمند

مگو آنكه گر برملا اوفتد،

وجودى از آن در بلا افتد

بدهقان نادان چه خوش گفت زن:

به دانش سخن‌گوى يا دم مزن‌

مگو آنچه طاقت ندارى شنود

كه جو كشته گندم نخواهد درود

چه نيكو ز دست اين مثل برهمن‌[2]:

بود حرمت هركس از خويشتن‌

نبايد كه بسيار بازى كنى‌

كه مر قيمت خويش را بشكنى‌

چو دشنام گويى، دعا نشنوى‌

بجز[3] كشته خويشتن ندروى‌

مگوى و منه تا توانى قدم،

از اندازه بيرون وز اندازه كم‌

اگر تند باشى به يكبار و تيز،

جهان از تو گيرند[4] راه گريز

نه كوتاه‌دستى و بيچارگى‌

نه زجر و تطاول به يكبارگى‌

حكايت (2) [يكى خوب خلق و خلق پوش بود ....]

يكى خوب خلق و خلق‌[5] پوش بود،

كه در مصر يك چند خاموش بود

خردمند مردم ز نزديك و دور،

به گردش چو پروانه، جويان‌[6] نور


[1] رخش: اسب رستم كه به اعتبار رنگ بور و سياهش به اين نام موسوم شده است.

[2] برهمن( با فتح سوم و چهارم): صورتى از برهمن با سكون« ها» جمع آن براهمه پيشواى دين برهمائيان. برهما از خدايان قديم هندوست كه با« ويشنو» و« شيوا» تثليث هندى را تشكيل ميدهد، برهما خالق و ويشنو محافظ و شيوا مخرب است. كتاب مقدس برهما« ودا» نام دارد، برهما طبقه اعلاى برهمائيان است كار ايشان تفكر و تعليم است مالك چيزى نتوانند شد و جز به امور دينى نميپردازند.

[3] - بجز كشته خويشتن ندروى: نظير از كلمات عربى« كل امرى‌ء يحصد ما زرع و يجزى بما صنع».

[4] جهان از تو گيرند: مردم جهان از تو راه گريز ميگيرند. هرگاه مسند اليه اسم جمع از قبيل مردم و خلق باشد و مسند فعلى باشد كه يكايك افراد جماعت جدا از يكديگر بآن اقدام ميكنند، فعل بصورت جمع آورده ميشود. گاهى فعلى كه به« هركس» اسناد داده شود در بوستان سعدى و آثار سخنوران ديگر بصورت جمع آمده است.

[5] خلق( با دو فتحه): كهنه، ژنده.

[6] جويان: صفت فاعلى از جستن. پساوند« الف» با پساوند« الف و نون» در صفات فاعلى مراقبت دارد. به اين معنى كه يكى از آنها در زبان فارسى معمول است، لكن چند صفت از اين قاعده مستثنى است از آن جمله:« جويان» و« جويا»« شكوفان» و« شكوفا»« روان» و« روا». صفت فاعلى مركب غالبا با« الف و نون» براى بيان حالت تشكيل ميگردد چنانكه گوئيم:« سخنگويان پيش آمد، رقص‌كنان، نشاط خويش ابراز داشت». اين نوع تركيب مبين اشتغال، به كارى كه بنحوى در آن همكارى جمعى ملحوظ باشد دلالت دارد چنانكه گويند:« در اين هفته جامه بران داريم» يا« در فصل زمستان بره‌كشان كفشگران است»:

يعنى وقت رواج كار آنهاست.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 313
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست