[1] رخش: اسب رستم كه به اعتبار رنگ بور و سياهش به
اين نام موسوم شده است.
[2] برهمن( با فتح سوم و چهارم): صورتى از برهمن با سكون«
ها» جمع آن براهمه پيشواى دين برهمائيان. برهما از خدايان قديم هندوست كه با«
ويشنو» و« شيوا» تثليث هندى را تشكيل ميدهد، برهما خالق و ويشنو محافظ و شيوا مخرب
است. كتاب مقدس برهما« ودا» نام دارد، برهما طبقه اعلاى برهمائيان است كار ايشان
تفكر و تعليم است مالك چيزى نتوانند شد و جز به امور دينى نميپردازند.
[3] - بجز كشته خويشتن ندروى: نظير از كلمات عربى« كل
امرىء يحصد ما زرع و يجزى بما صنع».
[4] جهان از تو گيرند: مردم جهان از تو راه گريز
ميگيرند. هرگاه مسند اليه اسم جمع از قبيل مردم و خلق باشد و مسند فعلى باشد كه
يكايك افراد جماعت جدا از يكديگر بآن اقدام ميكنند، فعل بصورت جمع آورده ميشود.
گاهى فعلى كه به« هركس» اسناد داده شود در بوستان سعدى و آثار سخنوران ديگر بصورت
جمع آمده است.
[6] جويان: صفت فاعلى از جستن. پساوند« الف» با پساوند«
الف و نون» در صفات فاعلى مراقبت دارد. به اين معنى كه يكى از آنها در زبان فارسى
معمول است، لكن چند صفت از اين قاعده مستثنى است از آن جمله:« جويان» و« جويا»«
شكوفان» و« شكوفا»« روان» و« روا». صفت فاعلى مركب غالبا با« الف و نون» براى بيان
حالت تشكيل ميگردد چنانكه گوئيم:« سخنگويان پيش آمد، رقصكنان، نشاط خويش ابراز
داشت». اين نوع تركيب مبين اشتغال، به كارى كه بنحوى در آن همكارى جمعى ملحوظ باشد
دلالت دارد چنانكه گويند:« در اين هفته جامه بران داريم» يا« در فصل زمستان
برهكشان كفشگران است»:
يعنى وقت رواج كار آنهاست.
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد جلد : 1 صفحه : 313