responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 312

چرا گويد آن چيز در خفيه مرد،

كه گر فاش گردد، شود روى زرد!

مكن پيش ديوار، غيبت بسى،

بود كز پسش گوش دارد كسى‌

درون دلت شهربند[1] است راز

نگر تا نبيند در شهر باز

از آن مرد دانا دهان دوختست،

كه بيند كه شمع از زبان سوختست‌

حكايت (1) [تكش با غلامان يكى راز گفت ....]

تكش‌[2] با غلامان يكى راز گفت‌

كه اين را نبايد به كس باز گفت‌

به يك سالم‌[3] آمد ز دل بر دهان‌

به يك روز شد منتشر در جهان‌

بفرمود جلاد را بى‌دريغ:

كه بردار سرهاى اينان به تيغ‌

يكى ز آن ميان گفت و زنهار خواست:

مكش بندگان، كاين گناه از تو خاست‌

تو اول نبستى كه سرچشمه بود

چو سيلاب شد پيش بستن چه سود؟

تو پيدا مكن راز دل بر كسى،

كه او خود بگويد بر هر كسى‌

جواهر به گنجينه‌داران سپار

ولى راز[4] را خويشتن پاس دار

سخن تا نگويى‌[5]، بر او دست هست‌

چو گفته شود، يابد او بر تو دست‌

سخن ديوبند است در چاه دل‌[6]

به بالاى كام و زبانش مهل‌

توان باز دادن ره نره ديو

ولى باز نتوان گرفتن به ريو[7]

تو دانى كه چون ديو رفت از قفس،

نيايد به لاحول‌[8] كس باز پس‌


[1] شهربند: رندانى و گرفتار محاصره، دروازه.

[2] تكش: تكش ابو المظفر علاء الدين از سلسله خوارزمشاهيان 568- 596.

[3] - به يك سالم: ضمير« م» در عبارت به يك سالم مضاف اليه است براى« دل و زبان» ضمير« ميم» در اينجا جانشين ضمير غايب است.

[4] ولى راز را خويشتن پاس‌دار: اشاره دارد به كلام حكمت‌آميز علوى« انفرد بسرك لا تودعه عالما فيزل و لا جاهلا فيخون»-« راز خود را خود پاس‌دار و آنرا به دانا مسپار مبادا بلغزد و در اختيار نادان مگذار مبادا خيانت كند».

[5] سخن تا نگويى: ترجمه‌ايست از كلام علوى« الكلام فى وثاقك ما لم تتكلم به فاذا تكلمت به صرت فى وثاقه».

[6] سخن ديوبند ...: مراد اين است: سخن مانند بندى است بر ديو و آن ديو كه راز است در چاه دل در زنجير است. نبايد بند از ديو بردارى و سخن را از چاه دل برون آرى و بر فراز كام و زبان خود آنرا جاى دهى.

[7] ريو: خدعه و نيرنگ.

[8] لا حول: مخفف است از« لا حول و لا قوة الا باللّه».

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 312
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست