responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 302

رئيس ده آمد كه اينرا كه كشت‌

بگفتم: مزن بانگ بر ما درشت،

شكم دامن اندر كشيدش ز شاخ‌

بدش تنگ‌دل‌[1]، رودگانى فراخ‌

شكم، بند دست است و زنجير پاى‌

«شكم‌بنده» نادر پرستد خداى‌

سراسر[2] شكم شد ملخ لاجرم،

به پايش كشد مور كوچك شكم‌

برو اندرونى به دست آر پاك‌

شكم پر نخواهد شد الا به خاك‌

حكايت (5) [شكم صوفيى را زبون كرد و فرج ....]

شكم صوفيى را زبون كرد و فرج‌

دو دينار بر هر دوان كرد خرج‌

يكى گفتش از دوستان در نهفت:

چه كردى بدين هر دو دينار؟ گفت:

به دينارى‌[3] از پشت راندم نشاط،

به ديگر، شكم را كشيدم سماط

فرومايگى كردم و ابلهى‌

كه اين همچنان پر نشد وان تهى‌

غذا گر لطيف است و گر سرسرى،

چو ديرت بدست اوفتد، خوش‌خورى‌

سرآنگه ببالين نهد هوشمند،

كه خوابش به قهر[4] آورد در كمند

مجال سخن تا نيابى، مگوى‌

چو ميدان نبينى، نگه‌دار گوى‌

وز اندازه بيرون مرو پيش زن‌

نه ديوانه‌اى، تيغ بر خود مزن‌

به بى‌رغبتى شهوت انگيختن،

به رغبت بود خون خود ريختن‌

حكايت (6) [يكى نيشكر داشت بر طبقرى ....]

يكى نيشكر داشت بر طبقرى،[5]

چپ و راست گرديد بر مشترى‌

به صاحبدلى گفت در كنج ده:

كه بستان و چون دست يابى، بده‌


[1] بدش تنگ‌دل رودگانى فراخ: حاصل بيت اين است: شكمبارگى دامن او را از شاخه نخل كشيد و بزيرش افكند، زيرا دلى تنگ و نظرى كوتاه داشت و نتوانست از خوردن خرماى ديگران صرفنظر كند و رودگانى فراخ داشت كه در نتيجه آن نميتوانست به آنچه خود دارد قانع باشد.

[2] سراسر شكم شد ملخ لاجرم: چون سراسر جسم ملخ شكم است در نتيجه طعمه مور شده است كه شكمى كوچك دارد.

[3] - به دينارى از پشت راندم نشاط: كمر خود را خالى كردم و باين وسيله نشاطى مرا حاصل شد.

[4] به قهر: با زور.

[5] طبقرى: طبق طبقه براى فروش ميوه و مانند آن. در بعضى نسخه‌ها« طيفرى» ضبط شده است و آنرا« طبقچه» معنى كرده‌اند، لكن اين‌چنين لفظ در برهان قاطع يافت نشد، لذا گمان ميرود كه اين ضبط ناشى از اشتباه نساخان بوده است.

نام کتاب : شرح بوستان نویسنده : خزائلى، محمد    جلد : 1  صفحه : 302
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست