نام کتاب : ترجمه مكارم الاخلاق حسن بن فضل طبرسى نویسنده : ميرباقري، سيد ابراهيم جلد : 1 صفحه : 40
فرمود: كار خوب و صحيحى كردى. پرسيد شترت را
چند خريدهاى؟
گفتم پنج اوقيه طلا فرمود بمن بفروش و تا بازگشت بمدينه در اختيار تو
باشد كه سوار شوى. چون بمدينه رسيديم شتر را نزد حضرتش بردم فرمود بلال پنچ اوقيه
طلا باو بپرداز كه كمك قرض پدرش باشد و سه اوقيه بر آن اضافه كن و شترش را باو نيز
بر گردان. پرسيد آيا با طلبكاران عبد اللَّه پدرت مقاطعه كردى؟ گفتم نه يا رسول
اللَّه.
فرمود: آيا چيزى كه بدهيش را ادا كند باقى گزارده؟ گفتم نه، فرمود
وقت چيدن خرما مرا يادآورى كن يادآورى كردم حضرت براى ما دعا كرد و ما ميوهها را
چيديم و بهر طلبكارى بابت طلبش خرما داديم و باندازه احتياج بلكه بيشتر براى خود
ما نيز باقى ماند پس پيامبر فرمود بقيه محصول را برداريد و نفروشيد و ما مدتها از
آن زندگى مىكرديم.
از ابن عباس: پيغمبر 6 چون حديث مىگفت يا از چيزى سؤال مىكرد آن
را سه بار تكرار مىكرد تا حديث و سؤال او بخوبى مفهوم شود.
از ابن عمر: مردى گفت يا رسول اللَّه پيغمبر فرمود: لبيك از زيد بن
ثابت روايت شده چون (هر گاه) در محضر پيامبر مىنشستيم اگر
نام کتاب : ترجمه مكارم الاخلاق حسن بن فضل طبرسى نویسنده : ميرباقري، سيد ابراهيم جلد : 1 صفحه : 40