نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 742
خودش مىباشد. و دوّمى؛ براى اينكه اسماء
او نسبت به ذاتش عين ذات اقدس او است و حق تعالى جدا كننده مجلاى كلى است.
270/ 5 پيش از اين گذشت كه تجلى احدى كمالى ذاتى را تجلى كمالى
اسمائى- به واسطه رقيقهاى غيبى و عشقى كه بين آن دو هست و بدان قوابل به سبب تابش
محبت او بر آنها تعيّن مىيابند- پيروى و دنبال مىكند، و نفس وجود اضافى- يعنى
موجوديت- تجلّىاى از تجليات غيب هويت و حقيقت مطلق كبرا و تعيّن حالى او- مانند
ديگر احوال ذاتى- مىباشد، چون بارها از بيان حضرت شيخ قدس سره گفتهايم كه: وجود
هر چيزى تعيّن حق تعالى است از حيثيّت آن چيز، بنابراين حق تعالى داراى احديت جمع
ذاتى در ذاتش هست و تجلياتى نسبى و متعدد به حسب قوابل دارد، پس هرگاه اين تجليات
به احديت جمع ذاتى ملاحظه شود؛ اين تجليات عين جمع است، و هرگاه تعدّد آنها به حكم
امتياز و ظهور- به واسطه تعدد قوابل- اعتبار شود؛ در اين صورت تجلى جمعى احدى ذاتى
عين آنها است و به حسب آنها از حيث اين تجليات قابل متعدّد ظاهر است، و چون هر
موجودى صورت حالى از احوال ذاتى حق است؛ بنابراين هر موجود كلى- مانند قلم و لوح-
صورت حال كلى است، مانند معنايى كه جامع تمام معانى اسمائى و كونى- به گونه جمع
احدى و يا احاطى- باشد، و همينطور موجودات شخصى صور احوال جزئى و رقايق اسمائى
جزئى متعيّن مىباشند.
271/ 5 ترا پيش از اين آگاهى دادم كه احوال اگرچه ذاتى و به مقتضاى
ذات باشند ولى به واسطه كلى و جزئى بودن و موافق و مباين و مناسب و ضد و غير اينها
بودن متفاوتاند، ولى تفاوت منافى ذاتى بودن نمىباشد.
272/ 5 تحقيق آنكه: مقتضى ذات به واسطه اقتضاى واحد عبارت است از
تجلى مطلق احدى؛ كه از شأنش آن است كه به حسب قابل ظاهر مىشود، چون مقتضاى ظهور
تجلى او اين چنين است، پس از شأن او اين چنين پديد مىآيد نه از ذات او، و شكى
نيست كه نسبت مطلق به متقابلات مساوى است، و اگر فهمت از ادراك اين مطلب دورى
مىكند آن را به مثالى كه خواص مىفهمند انس بده و آن؛ تقابل اسماء و صفات الهى با
احديت ذاتى مىباشد.
نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 742