نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 632
ملكوتى- از بوهاى خوش و نسيمهاى جانبخش و
آهنگهاى دلپسند و نكاحهاى لذت بخش و غير اينها- قابل تصور باشد.
1072/ 4 سپس گوييم: صور كونى گوناگون كه محل قلب را فرا گرفته و
پوشانيدهاند و مراد از جلا دادن پاك كردن (قلب است از) آنها؛ از چهار بيرون
نيستند: اگر تمام محل را فرا گرفتهاند و حكم آنها (يعنى صور) در آن نفوذ پيدا
كرده؛ آن «رين» و حجابى است كه در بيان الهى آمده:
كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ
رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ، يعنى: اصلا اعمالى كه
مىكردهاند زنگار قلوبشان شده است، اصلا آن روز از قرب پروردگارشان دوراند (14 و
15- مطففين) و اين مخصوص اهل شرك و تكذيب است، چنان كه آخر آيات دلالت بر آن دارد،
و اگر هر دو امر (شرك و تكذيب) با هم جمع نشد و همه (صور) جمع شد ولى رسوخ و نفوذ
نداشت آن «غشاء و صدء و اكنّه» است كه خاص صاحبان فسق و فجور بوده و بر آنها
استيلا دارد و بيم كفر از آنها مىرود، چون فراگيرى مدخل رسوخ است، و اگر نه
فراگيرى و نه رسوخ حصول پيدا نكرده باشد؛ حال صاحب آن آميخته بين حكم «غين و صدء»
و بين «صقالت» است. و اما قسم چهارم رسوخ در بعضى جهات قلب است- بدون فراگيرى- آن
حال صاحبان عقايد نظرى و اربابان ذوق مقيد- از صاحبان احوال و مقامات مخصوص- است،
آنان كه غير از آنچه چشيدهاند نمىدانند و اشتياقى به غير آنچه كه در آنند
ندارند، اينان- يعنى اربابان ذوق مخصوص- به واسطه آنچه از پاكى و جلا دادن حاصل
كردهاند؛ حق را ملاحظه مىكنند و از شهود و معرفت برايشان بهره و نصيبى مىگردد،
ولى چون تمام قلب را پاك نكردهاند، آنچه از صدء و زنگار كه در ايشان باقى مانده
از كمال شهود و معرفت درست تمام باز و پوشيدشان مىدارد، لذا به آنچه بر ايشان
حاصل شده بسنده كرده و مىپندارند آن سوى اين (مقام) مقامى نيست، پس «صدء» باقى
مانده در ايشان همان چيزى است كه از احكام امكانى و آثار صور كونى باقى مانده است.
1073/ 4 اين را خوب بفهم، زيرا اين قاعدهاى است كه وقتى راز آن را
كشف كردى خواهى دانست كه نقشگذارى و نقشپذيرى چيست و تجلى چه هست؟ و آن عبارت
است از
نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 632