نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 628
1061/ 4 و اين بدان جهت است كه آنچه گفته
مىشود حجاب بر حق است، حجاب بودنش حكمى است كه از برخى ممكنات او را حاصل آمده كه
خصوصيت آن (ممكن) اقتضاى آن را دارد، در برخى ديگر ظاهر است- ولى به حق نه در حق-
پس بين او و بين حق از اين حيثيت واسطهاى نمىباشد، و اگرچه از حيثيت ديگرى كه
حيثيت تمام استعداد وجودى است تحقق و ثبوت يافته باشد.
1062/ 4 پس با اين بيان براى هر موجود متعيّنى وجه خاص ثابت گرديد،
آن[1] يا حاصل
از ممكنات است نه از وجود، چون وجود كانون ظهور است، چگونه مىشود كه معدن حجاب
باشد؟ و گفته شد كه بساطت حجاب است؛ ولى نسبت به ما حجاب است آن هم از كمال قرب و
يا ظهور، و يا آنكه در ممكن است[2]، براى
اينكه تأثير ممكن در واجب محال است، پس آنچه اصطلاح شده تعيّن وجود به ماهيت
ممكنى است؛ اين نسبت ممكنى است نه واجبى، و يا اينكه به واسطه حق است[3]، براى اينكه خصوصيت پوشاننده، به
واسطه ظهورش مىپوشاند، پس هيچ ظهورى جز به واسطه وجود نيست، و اين به زودى روشن
مىشود.
1063/ 4 سپس بر روش سخن حضرت شيخ قدس سره گوييم: هر حجابى عبارت است
از حكمى كه از برخى ممكنات حاصل آمده است، چون حجاب بر حق يا خودش هست و يا غير
خودش كه ممكنات مىباشند، براى اينكه در وجود سوّمى وجود ندارد، و ممكنات هم يا
بعضىشان هستند و يا تمامشان، سومى محال است، براى اينكه حجاب از چه چيزى
مىباشد؟ براى حق و ممكنات سومى وجود ندارد، و همينطور بعضى از آنها يا به واسطه
امكان اين بعض است- كه درست نيست- وگرنه تمام آنها (ممكنات) حجاب بودند، يعنى به
واسطه اشتراكشان در امكان؛ در حالى كه فساد و تباهيش روشن است و بيان گرديد. و يا
اين كه (حجاب) به واسطه خصوصيتى زايد است، پس اگر امرى سلبى باشد؛ بايد معدوم مؤثر
در موجود و بلكه در واجب باشد، و اگر امرى وجودى است، پس اين امرى كه منضم به ممكن
اول شده ممكن نبوده وگرنه ممكنات و يا بعضى از آنها بوده، پس نقل كلام مىكنيم در
اينكه يا