نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 501
نباشد عبارت از حركت است و يا چيزى كه محل
آن حركت است؛ و آن عبارت از زمان است كه مقدار حركت- از آن حيث كه اجزاى فرضى آن
با هم جمع نمىشوند- مىباشد، و قيد كردن حيثيّت براى احتراز از مسافت است، چون آن
(مسافت) مقدار حركت است ولى از آن حيث كه اجزايش با هم اجتماع دارند، و چون حركت
ادامه داشته باشد متحرك هم ادامه دارد.
651/ 4 و اين در حركت دورى و گردشى- به واسطه حكايت كردنش مر احديّث
موجدش را- قابل تصور است، ولى در حركت راست و مستقيم- به واسطه متناهى بودن ابعاد
و جهات و يا در مقام حصول مقصود حركت- انقطاعپذير است، و همينطور كليات عناصر،
چون دوام تأثير مستدعى دوام اثرپذير است، از اينروى اشراقيان گويند: نور الانوار
و انوار قاهره و سايه و نورهاى مجرّد آنها دائمى و ازلىاند، مقصود اينان از
سايهها افلاك و كليات عناصر است و مرادشان از نورهاى مجرّد؛ نفوس مىباشد، ولى
نزد ما دائمىها عقول و نفوس كلىاند، نه جزئى كه نسبتها و اشعات آنهايند و (نه)
هباء و عرش و كرسى و كليات عناصر، اما افلاك ديگر؛ داراى طبيعتى عنصرىاند كه كار
آنها تبديل صفات آنها مىباشد و يا دو ديگر كه با آنها است نه اصل آنها- اين
را جندى در شرحش گفته است-.
652/ 4 متكلمان گويند: دوام شئى با شئى (ديگر) مقتضى برابر بودن آن
دو و اولويّت نداشتن يكى از آن دو- به عليّت- بر ديگرى است.
653/ 4 گوييم: اينطور نيست؛ براى اينكه شعاع محسوس از شئى نورانى
است نه شئى نورانى از شعاع، و آن (شعاع) با آن (شئى نورانى) همراه است و به دوام
آن ادامه دارد، و همين طور حركت انگشتر با حركت انگشت است، پس اگر اثر قوىترين
مؤثرات ادامه داشته باشد و تمام تأثير در واقع از آن باشد؛ اولويّت دارد. و خالى
بودن از تأثير، تعطيل ناميده مىشود.
654/ 4 اگر گويى: اگر حركات فلكى دائمى و ازلى باشند لازم مىآيد كه
هر حادث و پديده جديدى از آنها موقوف بر حصول چيزى باشد كه پايانپذير نيست، لذا
حصول پيدا نمىكند.
655/ 4 گويم: ممتنع چيزى است كه موقوف بر بىپايانى باشد كه حصول
پيدا مىكند، ولى اگر گذشته باشد و حادث پس از آن واقع شود، در آن با هم تنازع و
تخالف دارند.
نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 501