نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 334
30/ 4 گويم: آنچه را كه در نفحات پيش از
اين بيان داشتيم ناظر به اين مطلب است كه:
معرفت بسيارى از موجودات متوقف بر وجود جمعيت در وجود است، و در
مفتاح نيز آمده و حديث صحيح فارق بين دعا و دعا (ى ديگر) است و سخن رسول خدا 6 به امّ حبيبه (زوجه آن حضرت) كه فرمود: ارزاق قسمت شده را خواستى،
بر پايه اين فرق است.
31/ 4 سپس گفته[1]: اين
وحدتى كه از آن احديت و واحديت پديد آمده؛ تعيّن اول و عين ذات و عين قابليّت آن
(ذات) مربطون و نفى اعتبارات است، و به واسطه ظهور آن (ذات) و ظهور اعتبارات ابديش
به صورت اجمال و سپس به تفصيل؛ و به واسطه عين آن (وحدت مر ذات را) بودنش؛ اصل
قابليت آن (ذات) از حيث مرتبه و فاعليتش از حيث تجلى اول كه در آن مانند سخنگوى
با نفس خودش- به اقتضاى ظهور نفس و كمالات ذاتى و اسمائيش- سخن گفتنى پاك؛ با حرف
و صدايى پاك كه عين ذات است- همچنان كه يكى از ما با نفس خودش سخن گويد- مىباشد،
و در آن (تجلى اول) قابليت ميل ذات به شنيدن سخن و قابليت ملاحظه نور جمال او و
قابليت اثرپذيرى از آن سخن مىباشد.
32/ 4 پس اين تجلى اول از جهت اين سخن متضّمن كمال و احساسى مجمل به
آن (ذات)- كه باطن حيات است- و احساسى به سريان كمال در تفصيل اعتبارات وحدانيت-
كه باطن علم است- مىباشد، و اصل ميل آن (ذات) به اين؛ عبارت از باطن اراده است و
اصل طلب تعين خارجيش عبارت از باطن قول (كن) است، و اثرپذيرى اقتضاى توجهى به صورت
اثربخشى به تحقيق و ثبوت كمال اسمائى- كه باطن قدرت است- دارد، و حكم تفصيل كمال و
تحصيل شرايط آن اقتضاى جود و بخشش را دارد، و حكم برزخيت تعيّن اول اقتضاى عدل و
دادگرى را دارد، لذا بطن و باطن هفتمين همه است، يعنى هرچه كه در آن است تفصيل عين
ذات و عين ديگرى است.
33/ 4 اينها عبارت از اسماء ذاتىاند كه در اين مرتبه بهگونه اتحاد
قرار دارند، و به اين (اتحاد و اندماج) باطن هر حقيقتى الهى و كونى شده و به نام
حقيقت الحقايق و برزخ البرازخ