نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 158
ذاتى است، در نتيجه همگى عين ذات اقدسش
مىباشند.
فصل دوم
352/ 3 اين وحدت از آن جهت كه ذاتى است هيچ تركيبى در آن نيست- نه
خارجى- وگرنه بخش خارجى سزاوارتر به وجوب بود- و نه عقلى- زيرا عقل عاقل و مقيد
است؛ در حالى كه آن جا قيدى نيست، بنابر اين براى وجود نه جنس است و نه فصل و نه
حد، و غير وجود همگى عدماند، پس وجود را مثلى نيست؛ و مقابلش عدم محض است، پس نه
ضد دارد و نه همتا، چون مثل و همتا مساوى و برابر مىباشد.
فصل سوم
353/ 3 و به جهت اطلاق تامّش- حتى از قيد اطلاق- ورا تقيّدى نيست،
بنابر اين (به جهت تقيّد نداشتن) اختصاص به دورى و يا جهت و يا نشانه حسّى و يا
وهمى و يا عقلى به حقيقت و كنه او، و به مجرّد بودن و يا جسمانى و يا روحانى ملكى
و غير اينها بودن، و يا عقلى و نفسى و مثالى و حسّى جوهرى؛ و يا عرضى قارّى و يا
غير قارّى؛ و يا مكانى و يا فلكى و يا عنصرى و يا بسيط و يا مركب، و يا جمادى و يا
حيوانى و يا انسانى و يا پدرى و فرزندى و يا غير اينها بودن ندارد، بلكه همگى نسبت
توجه او و احكام عنايت و التفات وىاند، و هر يك از اين عنايات و توجهات- چون نوع
است قيدى براى او است و تنزلى از مرتبه غناى ذاتى وى- صفت نسبى و نسبت اسمى او
مىباشد، براى اين كه تعيّن علامت و نشانى است بر هر چه كه تعيّن نداشته؛ و همگى
صور تعينات اسمائى و تجليات ذات او به حسب خودشان مىباشند، پس آنها از جهت ذاتشان
عين اويند- چون تعيّن نسبت او است- و اگر چه از جهت متعلقاتشان امتيازى نسبى
دارند، بنابر اين هر متعين؛ به تعيّنى كه در ذاتش است- در مقام حكم به تعين بر آن-
غير متعين است و عين او بودنش از وى جدايى ندارد، و اين تعيّن
نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 158