نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 134
251/ 3 تأنيس و پيوند دادن اين مطلب سخن
آنان است كه: حقيقت از آن جهت كه حقيقت است نه واحد است و نه كثير و نه هيچ يك از
متقابلات، يعنى حقيقت مطلق ناب. و حقيقت از آن جهت كه حقيقت است صدق نمىكند، كه
نه واحد باشد و نه كثير، چون مقصود نفى اقتضا است نه اقتضاى نفى، پس شأن حقيقت آن
است كه با هر يك از آنها به شرطى ظاهر شود، با اين كه از همگان- در هر حالت از آن
جهت كه حقيقت است- منزه و دور است، يعنى غير مقتضى است، پس اگر هر يك از متقابلات
به حقيقت مطلق و ناب نسبت داده شود صادق است، چون آن صفتش است؛ و آنچه دلالت بر قصور
و نارسايى در برخى افراد دارد- مانند ناشنوايى و نابينايى- نقصان حقيقت انسان
نمىباشد؛ چون آن (حقيقت) به حسب برخى از افراد متصف به عدم آن قصور مىشود، بلكه
تحقيق آن است كه اين قاصر و نارسا اگر به كامل ديگرى منضم شود؛ اقتضاى وصفى فوق
كمال مىكند؛ نه نقصان و نكوهش[1]، زيرا به
اعتبار اين كه هر منتهى شوندهاى آنچه كه محل؛ آن را مىپذيرد وصف كمال و جمال
است و تحت آن درمىآيد- در آمدن جمال در جلال- و عكس آن در آمدن كمال در آن دو
است.
فصل اول تمهيد جملى در تصحيح[2]
نسبتها و اضافاتى كه بين ذات و صفات است
مقدمه در نظم و ترتيب مسائل آن
252/ 3 و آن اين كه: چون ما تصديق به موضوعيت موضوع علممان را پيش
از اين در مقدمات شروع بيان داشتيم و تصور آن باقى ماند، چون آن همانگونه كه
شناخته شده از
[1] - حقيقت مقدس الهى با ظهور و تجليش در تمام
آينههاى وجود در غيب و شهود، از تمام تعينات مبرا؛ و از همه نارسائيها دور است،
با تمام اشياء است- نه به داخل شدن در آنها- و غير همه اشياء است- نه به جدايى از
آنها-