نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 107
155/ 3 چون گوييم: بهگونه مسابقه است ولى
فرق بر آنگونه كه بيان داشتيم اين است كه: آثار- مانند گرم شدن آب- هنگام از بين
رفتن تأثير- باصل خودش باز مىگردد؛ و صورت آبى- مثلا- به صورت هوايى تبديل يافت
به نفس خودش باز نمىگردد. و در اينجا از دو جهت بحث است:
156/ 3 نخست اين كه چرا جايز نباشد قوايى كه به نام صور ناميده
شدهاند اعراضى از پى هم در آينده و پيشى گيرنده از هم باشند كه هيچ تبادلى- جز به
واسطه آنچه كه كون و فسادش ناميدهاند- صورت نگيرد- بر عكس ديگر اعراض-.
157/ 3 گفته نمىشود: گونهگون شدن اجسام به واسطه اين قواست، بنابر
اين اعراض نيستند، به واسطه ممتنع بودن قيام جوهر به عرض.
158/ 3 چون گوييم: قوايى كه به نام صورتهاى نوعى ناميده شدهاند اگر
محسوس در اجساماند؛ تابع عالم ارواح و معانىاند؛ پس چرا مؤثرها اين متبوعات
(عالم ارواح و معانى) نباشند؟ و اگر معقول روحانى باشند در جسم نيستند و اين خلاف
فرض است. سپس (گوييم:) اجسام چگونه بدانها قيام خواهند داشت؟ در حالى كه جوهر بودن
مانند عرض بودن- بر قاعده تحقيق- نسبتى است؛ و فرق بين آن دو به تابع بودن و متبوع
بودن است، پس چرا جايز نباشد كه نسبت متبوع به حقايقى- مثلا به واسطه نسبتهايى كه
خود تابع حقيقت ديگرى هستند- قيام داشته باشند، مانند حركت تند و كند[1]؟ و اين بدان سبب است كه هر مظهرى
عبارت از صورت نسبت جمعيت است[2].
159/ 3 دوم اين كه چرا جايز نباشد كه آثار از جانب مفارق باشد و
اختلاف آنها به واسطه اختلاف قابلها و به حسب قبول آنها باشد؟
160/ 3 گفتهاند: ما قطع داريم كه اين آثار صادر از اجساماند.
[1] - جوهر بودن و عرض بودن نسبتى است كه اقتضاى جايز
بودن قيام يكى را به ديگرى نمىكند، هم چنان كه عقل بودن و جسم بودن نيز نسبت است
و قيام هر يك به ديگرى جايز نيست، زيرا مظاهر اسماء تابع اسمائند، بنابر اين اسماء
متبوع اقتضاى جوهر بودن و تابع اقتضاى عرض بودن را مىكنند و مراتب محفوظ است و
سنت الهى تبديل بردار نيست.